ویکی‌پدیای فارسی:

🖋
جستار (Essay) معمولاً نوشته‌ای است که در آن استدلال‌های شخصی نویسنده مطرح می‌شود. تعریف جستار مبهم است و با رساله، مقاله، جزوه و داستان کوتاه همپوشانی دارد. جستارها به‌طور سنتی به رسمی و غیررسمی طبقه‌بندی شده‌اند. مشخصهٔ جستارهای رسمی «هدف مهم، وقار، سازماندهی منطقی و طول» و مشخصهٔ جستارهای غیررسمی عناصر شخصی (خود آشکارسازی، سلیقه‌ها و تجربه‌های شخصی، سبک رازآلود)، شوخ‌طبعی، شیوهٔ مطبوع، ساختار پریشان، یا تازگی و نامتعارف بودن مضمون و… است.

داریوشِ شایگان:

🖋
این تمایز [بین جُستار و مقاله] مسأله‌یی اساسی است. در جُستار نویسنده آزادتر است و می‌تواند یک مسأله را بیان و آن مسأ‌له را جزئی لاینفک از جهان‌بینی خودش کند. یعنی در جُستار نوعی آفرینش صورت می‌گیرد. این شیوهٔ نگارش در ایران زیاد باب نیست. در اروپا نیز چنان که می‌دانید، از قرن شانزدهم جستار‌نویسی با مونتنی[۱]Michel de Montaigne آغاز شد.

کامرانِ فانی:

🖋
تعریفی که معمولاً از مقاله می‎کنند این است که نوشته‎یی است کوتاه و غیرداستانی که معمولاً به یک موضوع و مسأله می‎پردازد. همهٔ ما با مقاله آشنا هستیم، با انواع مقاله. کمتر نویسنده‎یی است که مقاله هم ننوشته باشد. ولی آیا مقاله فقط همین است. من فکر می‎کنم یک خلطی پیدا شده، به ویژه در جامعه ما که بین دو نوع یا دو ژانر تفاوت نمی‎گذارند، یکی‌اش شاید Article باشد و دیگری Essay. هر دو را معمولاً مقاله ترجمه می‎کنند. اخیراً مد شده که برای Essay که مقام دیگری نسبت به آرتیکل دارد «جُستار» را گذاشته‎اند و الان بحث زیادی هم در این‌باره نمی‎خواهم بکنم، ولی مسأله این است که بین این دو فرم نوشتاری فرق بسیار زیادی هست. لغت Essay را نخستین بار میشل دومنتین در قرن شانزدهم ساخت و به کار برد. این فرم چنان ویژگی داشت که به نظر من در هیچ نوشتهٔ دیگری خودش را جلوه‎گر نمی‎‏سازد.

و اکنون بگوییم Essay چیست و چه فرقی با مقاله (Article) دارد. مقاله ممکن است خیلی مهم باشد، ممکن است که درباره فیزیکْ مقاله خیلی شیرینی هم بنویسیم، همین‌طور دربارهٔ پیدایش زبان فارسی مقاله بنویسیم و تحقیقی بکنیم اینها Essay نیست. در تعریف Essay می‎توانیم بگوییم که نوشته‎یی است کوتاه، غیرداستانی، معمولاً دربارهٔ یک موضوع خاص از دیدگاهِ شخصی و روایت فردی و تجربهٔ زیستی یعنی Essayist کاری می‎کند که مقاله‎نویس این کار را نمی‎کند. یعنی در واقع نگاه خودش را در میان می‎گذارد با خواننده. این نوع نگاه به یک معنی بازتاب منش و اندیشه نویسنده هم هست. بنابراین خواننده می‌تواند از آن‌ مطالبی بیاموزد، ولی از همه مهم‎تر این است که خود نویسنده را بهتر از همه می‎شناسد. در واقع در Essay خود نویسنده است که جلوه‎گری می‎کند و خودش را در ابعاد مختلف نشان می‎دهد. به همین دلیل است که وقتی خواننده‎یی آن را می‎خواند احساس نوعی صداقت و خلوص نیت می‎کند.

Essay‌ها دریچه‎یی هستند باز به روی خواننده، چنان که در اول دریچه‎یی بوده‌اند به روی خود نویسنده. نویسنده در Essay، به دنبال تحمیل عقیده نیست، به دنبالِ حتی نتیجه‎گیری هم نیست. یعنی در تمام این‌ها سعی می‎کند بیان آن چیزی که خواسته در یک فضای آزاد بگوید و به خواننده منتقل کند و در همین جاست که کار Essayist متفاوت می‎شود. آن کیمیایی که مقاله را به جستار تبدیل می‎کند، یا Article را به Essay، همان اکسیر هنر است. در واقع Essay کم کم تبدیل به یک اثر هنری می‎شود. درست مثل این‌که شما به یک قطعه موسیقی گوش یا به یک نقاشی نگاه می‎کنید. در فرانسه بنیانگذار اسی در واقع مونتین بود و در انگلیس نخستین اسی‎ایست که با مونتین همزمان بود فرانسیس بیکن بود.


  1. Michel de Montaigne