Category archive

انسان اقتصادی

انسان اقتصادی

نقابِ عشق در خدمت جان‌عزیزان

در این یادداشت با استفاده از برخی تجربه‌های شخصی از مفهوم «جان‌عزیزی» به ناتوانی روزافزون جامعه در رویارو شدن با رنج و بیماری و مصائب زندگی اشاره می‌کنم که روی دیگر سکهٔ قدرت گرفتنِ بی‌حد‌و‌مرزِ تشکیلات پزشکی است.

انسان اقتصادی

گونیلد استوردالن

خانم گونیلد استوردالن، فعال محیطی، دوستار درختان و به ویژه فعال در کارزار کاهش مصرف گوشت در جهان است. او گیاه‌خوار است و به همه توصیه می‌کند مصرفِ‌ گوشت خود را کاهش دهند و در عوض از غذاهای مبتنی بر حبوبات و میوه‌های مغزدار استفاده کنند تا آسیب کمتری به محیط زیست برسد. با این حال بسیاری جدیت و صداقت خانم استوردالن را زیر سوال می‌برند، چرا که زندگی پرتجمل و پر ریخت‌و‌پاش او قرابتِ چندانی با توصیه‌هایی که به دیگران می‌کند ندارد. آن ها به هواپیمای خصوصی او اشاره می‌کنند و این که او چندین بار در سال به اقصا نقاط جهان سفر می‌کند. منتقدان، خانم استوردالن را به نفاق و ریاکاری متهم می‌کنند و می‌گویند تعهد او به محیطِ زیست صرفاً به زمانی محدود می‌شود که سر میزِ غذا نشسته و به محضِ صرفِ غذا به زندگی پر مصرف خود که ردپایِ‌ اکولوژیک عظیمی دارد باز می‌گردد. از نظر آن‌ها چنین زندگی پر ریخت‌و‌پاشی با موعظه‌های او دربارهٔ کاهش مصرف گوشت و تلاش برای حفاظت از محیط زیست هماهنگی ندارد. در این یادداشت دربارهٔ این تناقض می‌نویسم. با این‌حال باید انصاف بدهیم که وقتی صحبت از زندگیِ کم‌مصرف و پایا می‌شود، اغلبِ ما کاملاً صادق و یکرنگ نیستیم، یعنی حرف و عمل‌مان یکی نیست. بنابراین، چطور می‌توانیم امثال خانم استوردالن را به ریاکاری متهم کنیم؟ در این یادداشت کوتاه سعی می‌کنم به پاسخِ این پرسش نزدیک شوم.

خانه‌های ایرانی مولد

آیا می‌توان خانهٔ ایرانیِ مولد را مجدداً و به شکلی که با مقتضیات امروزی هماهنگ باشد احیا نمود؟ به نظر من این پرسشی کلیدی است که امروز اهمیت آن به اندازهٔ کافی آشکار نیست، ولی در سال‌ها و دهه‌های آتی که فشارهای زیست‌محیطی و اقتصادی عیان‌تر و جدی‌تر خواهند شد با جدیت بیشتری مطرح خواهد شد.

دربارهٔ موفقیت

جامعه‌ای را تصور کنید که در آن همهٔ افراد—دستِ کم از لحاظِ نظری—می‌توانند موفق باشند، بدونِ این‌که موفقیت عده‌ای به معنایِ نابودی و شکستِ دیگران باشد. افرادی را تصور کنید که موفقیتِ خود را در شکستِ دیگران جستجو نمی‌کنند… این‌ تصویری آرمانی است، اما لزوماً فریبنده و کاذب نیست. همه چیز به این بستگی دارد که «موفقیت» را چطور تعریف کنیم: آیا آن‌را به صورتِ پدیدهٔ «کمیابی» تعریف می‌کنیم که فقط از طریقِ رقابتِ اقتصادی با سایرِ افراد و شکست دادنِ آن‌ها به دست می‌آید، یا موفقیت را پدیده‌ای اساساً «غیرکمیاب» می‌دانیم که هر فرد می‌تواند خارج از مسیرِ رقابت با دیگران به آن دست یابد؟ اگر اقتصاد را در عام‌ترین شکلِ خود به عنوانِ «علم و مهارتِ مدیریتِ آن‌چه از نظرِ اجتماعی کمیاب تلقی می‌شود» تعریف کنیم، آیا موفقیت پدیده‌ای اقتصادی یا غیراقتصادی است؟

انسان اقتصادی

محدودیت با کمیابی فرق می‌کند!

دو مفهومِ کمیابی و محدودیت اغلب با یکدیگر اشتباه گرفته می‌شوند و دقتِ کافی برای درک تفاوت بینِ آن‌ها مبذول نمی‌شود. در این یادداشت به اهمیت تفکیکِ این دو مفهوم از یکدیگر اشاره می‌کنم.

انسان اقتصادی

در ستایشِ ابهام

انسان مدرن علاقه‌ی عجیبی به زدودنِ ابهام از همه‌ی امور دارد، و آن‌چه را که نتواند نامبهم کند تخریب می‌کند یا از حوزه‌ی فکر و نظرش حذف می‌کند. او این کار را به کمکِ علم و اقتصاد انجام می‌دهد و به کمکِ آن‌ها این افسانه را تقویت می‌کند که همه‌ی پدیده‌ها را می‌تواند به زیرِ یوغِ خود در آورد. این‌گونه است که انسانِ مدرن مغرور، تمامیت‌خواه و خشن می‌شود.

انسان اقتصادی

جهلِ نخستین انسانِ مدرن

فرضِ انسانِ مدرن این است که به واسطه‌ی جهلِ نخستین احمق متولد می‌شود، همان‌طور که انسانِ پیش‌مدرن چنین فرض می‌کرد که به واسطه‌ی گناهِ نخستین، گناه‌کار متولد می‌شود. نیازِ انسانِ مدرن به استفاده از کالایی به نامِ «آموزش» به منظورِ رهایی از حماقت بی‌شباهت به نیازِ انسانِ پیش‌مدرن به خدماتِ کلیسا برای رستگاری نیست.

زندگی در عصرِ اقتصاد

دورانِ معاصر را می‌توان عصرِ اقتصاد نیز نامید. عصرِ اقتصاد دوره‌ای است که مناسبت‌های اقتصادی سلطه‌ی روزافزونی بر همه‌ی عرصه‌های اجتماعی می‌یابند. در این یادداشت به چند خصوصیت مهم زندگی در عصر اقتصاد اشاره می‌کنم؛ خصوصیت‌هایی که می‌توانند نگران‌کننده و ویران‌گر باشند.

بروید بالای صفحه