Tag archive

پروپاگاندا

سیاست روز

فتنهٔ بی‌سر؛ اژدهای هزارسر

آشوب‌ها و اعتراض‌های اخیر، دارای خصوصیت‌هایی است که تحلیل کردنِ آن‌را دشوار می‌کند. با این‌حال، فکر می‌کنم سکوت کردن هم رویهٔ مناسبی نیست و بهتر است دربارهٔ این روزهای مهم حرف بزنیم. در این‌جا چند نکتهٔ مهم را، از زاویهٔ دیدِ خودم، با شما مطرح می‌کنم.

واقعیت و نمود

ناتوانیِ بنیادینِ روشن‌فکرانِ معاصر

در جهانِ معاصر فردِ متعلق به توده در دریایِ نُمودها—از یک‌سو پدیده‌ها و از سویِ دیگر اسطوره‌هایِ روشن‌گر—غرق می‌شود. اما وضعیتِ روشن‌فکر نیز چندان بهتر از او نیست. تجربه‌ی روشن‌فکرِ معاصر تلفیقی از ناامیدی از درکِ واقعیت، تسلیم به فن‌محوری و ناتوانی در ارتباط و درکِ دیگری است.

واقعیت و نمود

رویایِ دائمیِ انسانِ معاصر

سرگشتگیِ انسانِ معاصر را حد و مرزی نیست. موضوعِ مهم، همه‌گیر و ناخودآگاهِ عصرِ حاضر را باید در ناتوانیِ عمومی در درکِ واقعیت‌هایی دانست که دنیا آشکار می‌کند. مردم از مشاهده و درکِ اجزایِ واقعیِ دنیایی که در آن زندگی می‌کنیم عاجز هستند. این ناتوانی به ویژه در حوزه‌ی فکری و ذهنی محسوس است. تو گویی مکانیسمی نامرئی در کار است که مانع از آگاهی می‌شود و مردم را به طردِ ناخودآگاهِ واقعیت یا فرار به دنیایِ غیرِواقعی وادار می‌کند. یکی از خطرناک‌ترین خصوصیت‌هایِ دورانِ معاصر این نکته است که مردم روز به روز از واقعیت‌ها فاصله می‌گیرند و به چیزی جز «نُمودها» توجه نمی‌کنند. آن‌چه می‌بینند نُمود است، آن‌چه می‌شنوند نُمود است، آن‌چه به آن باور دارند نُمود است. آن‌ها در نُمودها و با نُمودها زندگی می‌کنند و به خاطرِ‌ نُمودها می‌میرند. واقعیت ناپدید شده است؛ واقعیتِ خودِ مردم و واقعیتِ چیزهایِ پیرامون‌شان.

بروید بالای صفحه