Tag archive

ایمان

خاطرات

برادران کارامازوف

بار اولی که رُمان برادران کارامازوف را خواندم حدودِ بیست سال پیش بود. دورانی که روی دور رُمان خواندن افتاده بودم و به خصوص با علاقهٔ ویژه‌ای برخی از مهم‌ترین آثار داستایِفسکی را مطالعه کردم. امسال بعد از گذشت سال‌ها دوباره آن را خواندم که از چندین جهت تجربهٔ متفاوتی داشتم که در این یادداشت به آن می‌پردازم.

دربارهٔ موفقیت

جامعه‌ای را تصور کنید که در آن همهٔ افراد—دستِ کم از لحاظِ نظری—می‌توانند موفق باشند، بدونِ این‌که موفقیت عده‌ای به معنایِ نابودی و شکستِ دیگران باشد. افرادی را تصور کنید که موفقیتِ خود را در شکستِ دیگران جستجو نمی‌کنند… این‌ تصویری آرمانی است، اما لزوماً فریبنده و کاذب نیست. همه چیز به این بستگی دارد که «موفقیت» را چطور تعریف کنیم: آیا آن‌را به صورتِ پدیدهٔ «کمیابی» تعریف می‌کنیم که فقط از طریقِ رقابتِ اقتصادی با سایرِ افراد و شکست دادنِ آن‌ها به دست می‌آید، یا موفقیت را پدیده‌ای اساساً «غیرکمیاب» می‌دانیم که هر فرد می‌تواند خارج از مسیرِ رقابت با دیگران به آن دست یابد؟ اگر اقتصاد را در عام‌ترین شکلِ خود به عنوانِ «علم و مهارتِ مدیریتِ آن‌چه از نظرِ اجتماعی کمیاب تلقی می‌شود» تعریف کنیم، آیا موفقیت پدیده‌ای اقتصادی یا غیراقتصادی است؟

شعر

آینه‌خانه

این مجموعهٔ اشعار ترتیبِ‌ معینی ندارند، اگر چه هر شعر با یک عدد مشخص شده است. این پست شامل اشعار شمارهٔ ۲۱ تا ۲۵ است.

شعر

استعارهٔ من

این مجموعهٔ اشعار ترتیبِ‌ معینی ندارند، اگر چه عنوانِ هر شعر با یک عدد مشخص شده است. این پست شامل اشعار شمارهٔ ۶ تا ۱۰ است.

بروید بالای صفحه