چرا اعتراض میکنند؟

شهربندان (lockdown) برای آقای راضی و خانوادهاش که در یکی از کشورهای غربی زندگی میکنند چندان هم بد نبوده است. آقای راضی صادقانه نمیتواند بفهمد که چطور عدهای به این وضعیت اعتراض میکنند.
شهربندان (lockdown) برای آقای راضی و خانوادهاش که در یکی از کشورهای غربی زندگی میکنند چندان هم بد نبوده است. آقای راضی صادقانه نمیتواند بفهمد که چطور عدهای به این وضعیت اعتراض میکنند.
در یادداشت قبلی به آراء ایوان ایلیچ مراجعه کردم و دربارهٔ دو مفهوم مسئولیت (responsibility) و تیمار کردن یا احساس مسئولیت کردن (care) نوشتم. در همین امتداد، قصد دارم کمی دربارهٔ «ریسک» (risk) از منظر او صحبت کنم.
ایوان ایلیچ درک من از مفهوم «مسئولیت» (responsibility) و «مسئولیت-مراقبت-سرپرستی» (care) را به چالش کشید و اساساً تغییر داد. او معتقد است که این واژهها به تدریج در معناهای جدیدی به کار گرفته میشوند که درک نکردن ابعاد آنها میتواند فریبنده و نوعی دام باشد.
معمولاً تجربهٔ ایام انتخابات ریاستجمهوری در ایران برای بسیاری از ما تجربهٔ نفسگیر و پرتنشی است و انتخابات ۱۴۰۰ نیز از این قاعده مستثنی نبود. تحلیلگران حرفهای نکات مهم و خوبی را دربارهٔ این انتخابات مطرح کردهاند و خواهند کرد. اما نکتهای هست که کمتر دیدم به آن اشاره شود که مطرح میکنم. چندین بار…
یلدا واژهای آرامی (سریانی) است به معنای زایش و تولد؛ میلادِ نور. واژه ظاهراً از طریق مهاجرانِ مسیحی در عهد ساسانی وارد زبان و فرهنگ ایرانی شده است. البته سنتِ گرامیداشت طولانیترین شب سال و زایش نور و پیروزی آن بر تاریکی، بسیار کهن است و منحصر به اقوام ایرانی هم نیست. خیلی از چیزها…
این یادداشت را به مناسبت درگذشت محمدرضا شجریان و تقارن زمانی آن با اولین سالروز از دست دادن پدرم که عاشق شعر و موسیقی ایرانی و به خصوص استاد شجریان بود نوشتهام.
ضربالمثلها منفک و صلب نیستند، بلکه در کنار همدیگر معنا پیدا میکنند و معنا و کارکردی سیال دارند. این درست که هر کدام در یک موقعیت خاص به کار میآیند، اما نمیتوانیم از آنها به صورت منفک و مستقل معنایی فرهنگی و ثابت استخراج کنیم.
نگاه ما به خدمات درمانی یا پزشکی چگونه باید باشد؟ در صورت ناخوشی، آیا مراجعه به این نوع خدمات که ماهیتی صنعتی-اقتصادی-حرفهای دارند را جزوِ گزینههای اولیه در نظر میگیریم یا آخرینها؟ حرف من در این یادداشت این است که خدمات درمانی را باید به عنوان نوع نوعی فاصله گرفتنِ ضروری و اضطراری در نظر گرفت.
در زندگیهای پرسرعتِ امروز داشتن قدری نگرانی و استرس طبیعی و بلکه اجتنابناپذیر است. اما گاهی این استرس از حد میگذرد و آزاردهنده و منفعلکننده میشود. این یادداشت تلاشی است برای پاسخ دادن به این سؤالِ دوستی که اخیراً از من پرسید «آیا راه مؤثری برای کم کردن استرس سراغ دارم؟»
در این یادداشت با استفاده از برخی تجربههای شخصی از مفهوم «جانعزیزی» به ناتوانی روزافزون جامعه در رویارو شدن با رنج و بیماری و مصائب زندگی اشاره میکنم که روی دیگر سکهٔ قدرت گرفتنِ بیحدومرزِ تشکیلات پزشکی است.