جنسیت یا ژانه[۱]gender یک برساختهی اجتماعی است که در سراسرِ تاریخ و در همهی جوامعِ انسانی وجود داشته، اگرچه بروزِ آن به مثابهِ اثرِ انگشتانِ دست، در هر جامعهای منحصر به فرد بوده است. جنسیت مختصات و هویتِ یک اجتماع را تعریف میکند و به اعضایِ آن میگوید که چه مسئولیتها، رفتارها، گفتارها، و کردارهایی «مردانه»[۲]masculine یا «زنانه»[۳]feminin هستند و چطور باید زنانه یا مردانه حرف زد، دید یا شنید و همینطور چه مکانهایی و چه آدابی مردانه یا زنانه (یا مشترک) هستند. اگر به مفهومِ سنتیِ جنسیت در اجتماعهای ایرانی نگاه کنیم با مصداقهای زیادی رو به رو میشویم: مثلاً زنها شیرِ گاو را میدوشند و غذا طبخ میکنند، در حالیکه هدایتِ گاوآهن در مزرعه یا تعمیرِ سقفِ خانه به عهدهی مردان است. در جوامعِ سنتی، زن و مرد در چارچوبِ جنسیت، در رفتارهایِ معیشتیِ خانواده و جامعه مشارکت میکنند. نقشِ زن و مرد در این جوامع نقشی مکمل است. زن نمیتواند و مجاز نیست کارهایِ مردانه انجام دهد، و به همین نحو، مرد نمیتواند و مجاز نیست کارهایِ زنانه انجام دهد. اگر زن، نقشِ زنانهاش را در خانواده یا جامعه بازی نکند، چیزی لنگ میماند و خلائی ایجاد میشود که مرد نمیتواند آنرا پر کند. به همین ترتیب، اگر مرد، نقشِ مردانهاش را بازی نکند، خلائی ایجاد خواهد شد که زن نمیتواند آنرا پر کند.
در دورانِ پیشمدرن، جنسیت در بسیاری از جوامعِ بشری [و نه همهی آنها] در چارچوبِ نظامی پدرسالار تعریف میشده است. وجودِ این نظام به این معنا بوده که جنسیتِ مردانه نقشِ پررنگتری در رهبریِ سیاسی و مرجعیتِ اخلاقی داشته و از مزایایِ اجتماعی بیشتری بهرهمند بوده است. به همین دلیل زن به عنوانِ بازیگرِ نقشِ زنانه در این جوامع، تحتِ سلطهی مرد به عنوانِ بازیگرِ نقشِ مردانه قرار داشته است.
اما مدرنیّت با ایجادِ آرمانِ «جنسیتِ واحد»[۴]unisexism کمر به حذفِ جنسیت از فرهنگها بسته و به این ترتیب نقشِ تکمیلی زن و مرد را تخریب میکند و نظامی مبتنی بر رقابتِ زن و مرد را جایگزینش میکند. اما اگر از اقلیتی از زنانِ برخوردار بگذریم، رقابتِ زن و مرد در عرصهی اقتصادِ مدرن، معمولاً به زیانِ زن تمام میشود. رقابتِ اقتصادیِ مرد و زن در شرایطی که حوزهی حمایتی جنسیت حذف شده است، ذاتاً به جنسیتزدگی (sexism) میانجامد. در حالیکه در جوامعِ پیشمدرن مرد و زن معمولاً با یکدیگر برایِ کسبِ منابعِ کمیابِ اقتصادی رقابت نمیکردند، بلکه تحتِ چارچوبِ تعیینشده توسطِ جنسیت، یکدیگر را تکمیل میکردند. مدرنیّت به واسطهی انکارِ نقشِ تکمیلیِ زن و مرد و تلاش برای ایجادِ آرمانی غیرانسانی به نامِ «جنسیتِ واحد» نظامی جنسیتزده یا سکسیست را سازمان میدهد که در آن تبعیض علیهِ زنان امری نهادینه است.[۵]Illich, I., 1983. Gender. Marion Boyars, London ; New York.
موضوعی که اغلبِ جنبشهای فکری و عملیِ حمایت از زنان (گرایشهای مختلفِ فمینیسم) نادیده میگیرند تفاوتِ اساسی میانِ دو پدیده است: «سلطهی مرد بر زن در نظامِ پدرسالار که در آن نقشهای جنسیتی معینی تعریف شده است» و «تبعیض علیهِ زن در نظامِ مدرن که در آن نقشهای جنسیتی حذف شده و جنسیتِ همسان جایگزینِ آن گشته است.» اغلبِ فمینیستها فکر میکنند تبعیضهایِ موجود علیهِ زنان در جوامعِ مدرن یا جوامعی که در معرضِ مدرنیّت قرار گرفتهاند به رسوباتِ نظامهای کهنسالِ پدرسالار در این جوامع مربوط میشود. اما آنچه اغلب به آن توجه نمیکنند این است که خاستگاههای این دو پدیده اساساً متفاوت است. به همین دلیل آنها کمر به حذفِ جنسیت میبندند به این امید که حذفِ جنسیت (که به زعمِ آنها برابر با پدرسالاری است) منجر به برابریِ زن و مرد شود. اما حذفِ جنسیت، مرد و زن را به شیوهای افسارگسیخته در برابرِ هم قرار میدهد و جنگی تمام و عیار بینِ آنها راه میاندازد که نتیجهی آن شکلگیری نظامی فراگیر از تبعیض علیه زنان (و گاه مردان) است.
به طورِ خلاصه، مدرنیت با حذفِ جنسیت (gender) و تلاش برایِ ایجادِ جنسیتِ واحد (unisex)، نقشِ تکمیلکنندگی مرد و زن را تخریب میکند و آنها را به رقبایِ اقتصادی یکدیگر تبدیل میکند. با اینکار زن معمولاً ضرر میکند، به همین دلیل آرمانِ جنسیتِ واحد که در قلبِ مدرنیت قرار دارد عمیقاً جنسیتزده (سکسیست) است.
من در حوزهٔ مدیریت و مهندسی محیطی تحقیق و تدریس میکنم: چطور میتوان کارآیی سیستمهای شهری و صنعتی را از طریق مطالعهٔ سیستمی، ایجاد پیوندهای موثر بین آنها و مدیریت بهتر پسماندها افزایش داد و ظرفیتها و امکانهای مختلف را ارزیابی نمود؟ در این حوزه سعی میکنم یک عملگرا و ارائهدهندهٔ راهحل باشم. در پسزمینهٔ مطالعاتیام علاقمند به تاریخ، مدرنیت، و شناخت و نقد قطعیتها و اسطورههای معاصر هستم. در این حوزه سعی میکنم ارائهدهندهٔ پرسشهای رادیکال و دشوار باشم. پیش از این، حدود هشت سال در صنایع بینالمللی نفت و گاز در ایران و برخی کشورهای حاشیهٔ خلیجفارس کار کرده بودم.
با سلام
مطلب را به انگلیسی هم دارید منتشر کنیم؟
با تشکر
یادداشت با الهام از افکارِ ایوان ایلیچ به ویژه در کتابِ «جنسیت» (Gender 1983) نوشته شده، اما جرأت نمیکنم آنرا منعکسِ کنندهی دقیق آن کتاب بدانم. متن را با چنین هدفی ننوشتهام.
کتاب را به صورتِ چاپی دارم، اما نسخهی الکترونیکِ آنرا میتوانید سفارش دهید یا از کتابخانه تهیه کنید (شاید پیدیاف آن در اینترنت پیدا شود).
این را هم ببینید. فشردهای از نگاهِ ایلیچ به مقولهی جنسیت (gender) است.
[…] هر دو فمینیسم «باید» نسبت به مکانیسمهایِ تولیدِ تبعیضِ مدرن علیهِ زنان «بینا» […]