رقصِ باران[۱]rain dance آیینی است که شرکتکنندگان در آن معتقدند که میتوانند از طریقِ آن آب و هوا را تغییر دهند تا باران ببارد. آنها بر این باورند که مجموعهی قانونمندی از تکانهایی که به بدنشان میدهند و صداهایی که میشنوند و از دهانشان خارج میکنند به شکلی مرموز به مکانیسمهایِ بارشِ باران متصل است و رویِ آن در جهتِ دلخواهشان تأثیر میگذارد. به عبارتِ دیگر، آنها به داشتنِ نوعیِ قدرتِ فردی یا گروهی در تغییرِ آب و هوا و بارشِ باران اعتقاد دارند.
خصوصیتِ اساسیِ رفتارِ رقصِ بارانوار این است: آنها که در آن مشارکت میکنند از مشاهدهی عدمِ هماهنگیِ موجود بینِ آنچه انجام میدهند (رقصِ باران) و نتایجِ واقعیِ اجتماعیِ آن عاجز هستند. اگر رقصِ باران کار نکند (باران نبارد)، به خود میگویند که حتماً درست نرقصیدهاند. در نهایت، رقصِ باران به جایِ اینکه منجر به بارشِ باران شود، «نیاز» به رقصِ باران را در گروه تقویت میکند.
شاید فکر کنید رقصِ باران مراسمی مربوط به قبایلِ غیرمتمدن است؛ ساکنانِ سرزمینهایِ دور در گذشته یا جغرافیا. احتمالاً فکر میکنید مردمانِ نزدیک را با رقصِ باران کاری نیست. انسانِ مدرن، خرافات را کنار گذاشته است و تواناییهایِ فردی یا گروهیاش را از دریچهی عینیت، واقعگرایی و عقلانیت مشاهده میکند. به عبارتِ دیگر در جامعههای مدرن نمیتوان پدیدهی رقصِ باران را مشاهده کرد.
اشتباه میکنید.
انسانهایِ مدرن به شکلی ظاهراً متفاوت، اما از لحاظِ پدیدارشناسیک مشابه، درگیرِ مناسکِ رقصِ باران میشوند. انسانِ مدرن نهادهایی میسازد که قرار است «باران» ایجاد کنند، اما به جایِ آن نیازِ بیشتر به آن نهادها را تولید میکنند.
زیربنایِ رقصِ بارانِ انسان مدرن، توهمِ او در تواناییاش در ایجادِ تغییراتِ دلخواهش است.
دغدغهی انسانِ مدرن احساسِ مسئولیت است. احساسِ مسئولیت در قبالِ بیماران، بیسوادان، کودکان، زنها، مردمِ جنوب و توسعهنیافته و در حالِ توسعه، نسلهای آینده، و طبیعت. او در قبالِ مدرن کردنِ همهی جامعهها، به ویژه آنها که هنوز به نورِ منطقِ مدرن روشن نشدهاند و مثلِ او، شهروندِ مدرنِ صنعتی، زندگی نمیکنند، احساسِ مسئولیت میکند.
به او میگویند که مسئول است، و او هم متقابلاً فکر میکند که مسئول است. اگر دولتش به او بگوید سازمانهایِ اقتصادی و سیاسیمان را به آنسویِ دنیا میفرستیم تا به آنها، «بیچارههای غیرمتمدن» کمک کنیم «توسعه» یابند و این در راستایِ مسئولیتِ ما در قبالِ آنهاست، باور میکند. او صادقانه میاندیشد که باید کاری کند. به این ترتیب است که او، همراه با رهبرانش، در رقصِ بارانِ توسعه شرکت میکند. علاوه بر این، او در مناسکِ مدرسه شرکت میکند، تا جامعهای آگاهتر و خلاقتر داشته باشد. در مناسکِ گسترشِ پلیس و ارتش و نظارت و تجسس شرکت میکند تا جامعهی امنتری ایجاد کند، در مناسکِ پزشکیزه شدنِ جامعه شرکت میکند تا جامعهی سالمتر و شادابتری ایجاد کند، در مناسکِ سرعتیزه کردنِ جامعه شرکت میکند به این امید که افرادِ جامعهاش وقت و فراغتِ بیشتری به دست بیاورند. و چنانچه کافری، رندی یا دیوانهای پیدا شود که ناکارآمدیِ توسعه، مدرسه، ارتش و پلیس و نظارت، درمان و پزشکی، و حمل و نقل پرسرعت را در ایجادِ جامعهی شکوفاتر، آگاهی و خلاقیتِ بیشتر، امنیتِ پایاتر، و سلامتی و فراغتِ بیشتر به او نشان دهد، راهِ حل را در افزایشِ همانها جستجو میکند. از نظرِ او نباریدنِ باران به معنایِ اجرایِ هر چه مصرانهترِ رقصِ باران است.
او در قبالِ تخریبهایی که اقتصادِ مدرن ایجاد میکند احساسِ «مسئولیت» میکند. اما مسئولیت، با توانایی همراه است. او میداند که مسئولیت نسبت به چیزی، فقط وقتی معنادار است که امکانِ (=قدرتِ) تأثیرگذاریِ مطلوب بر آن وجود داشته باشد. پس اینکه همه به او میگویند تو مسئول هستی را خودش نیز باور میکند و اینگونه است که متقاعد میشود تواناست. و چون خود را توانا میبیند، رفتارش را مشارکت در مناسکِ رقصِ باران نمیبیند، بلکه به مثابهِ تلاشی مسئولانه و معنادار تفسیر میکند.
انسانِ مدرن در توهمِ مسئولیتها و تواناییهایش غرق شده است. او نسبت به ناتوانیِ مناسکِ رقصِ بارانِ مدرنی که در آن مشارکت میجوید در ایجادِ تغییراتِ ادعاییاش نابیناست.
من در حوزهٔ مدیریت و مهندسی محیطی تحقیق و تدریس میکنم: چطور میتوان کارآیی سیستمهای شهری و صنعتی را از طریق مطالعهٔ سیستمی، ایجاد پیوندهای موثر بین آنها و مدیریت بهتر پسماندها افزایش داد و ظرفیتها و امکانهای مختلف را ارزیابی نمود؟ در این حوزه سعی میکنم یک عملگرا و ارائهدهندهٔ راهحل باشم. در پسزمینهٔ مطالعاتیام علاقمند به تاریخ، مدرنیت، و شناخت و نقد قطعیتها و اسطورههای معاصر هستم. در این حوزه سعی میکنم ارائهدهندهٔ پرسشهای رادیکال و دشوار باشم. پیش از این، حدود هشت سال در صنایع بینالمللی نفت و گاز در ایران و برخی کشورهای حاشیهٔ خلیجفارس کار کرده بودم.
rain dance ↩
سلام
کاش من هم میتونستم به خوبی شما بنویسم… 🙂
اینو درمورد مدرنیته نوشتم: http://continuous.ir/%D9%84%D8%B7%D9%81%D8%A7%D9%8B-%D9%85%D8%A7-%D8%B1%D8%A7-%D9%85%D9%90%D8%B3-%DA%A9%D9%86%DB%8C%D8%AF/