ایدهٔ این نوشته برگرفته از یادداشتی است که توسط یک مربی شطرنج نوشته شده و در آن سعی کرده رفتار سیاسی دونالد ترامپ را به کمک بازی شطرنج شرح دهد. میتوانید این یادداشت را با نوشتهٔ قبلیام دربارهٔ پدیدهٔ ترامپ مقایسه کنید.
بچهها بازی میکنند. بزرگان بازی میکنند. میگویند زندگی هم نوعی بازی است. بازی همیشه تفریحی نیست، بلکه میتواند برندهها و بازندههای جدی داشته باشد و عواقبی که همچون سایهای عظیم بر زندگی و مرگ بازیگران گسترده میشوند. فرماندهان و سیاستمداران درگیر چنین بازیهایی هستند و موفقهایشان را بازیگرانی چیرهدست میخوانند. اما این بازیْ چگونه است؟
برای صحبت کردن دربارهٔ «سیاست-به-مثابه-بازی» میتوان به سراغ خود بازیها رفت. بازیها متنوع هستند، اما بعضی نظیر شطرنج—یا نَرد یا پوکر—بازیهایی فرهنگی-تاریخی هستند که حضور و تأثیرشان در جامعه به مراتب فراتر از سرگرمی است. شطرنج را در نظر بگیرید. این بازی مورد علاقهٔ من—و احتمالاً خیلی از شما—است. من بازیگر خوبی نیستم، صرفاً یک آماتور علاقهمند. اما معتقدم با نگاه کردن به شطرنج شاید بتوانیم چیزی دربارهٔ سیاست بفهمیم. دقت کنید که میگویم «شاید» «چیزی» بفهمیم. نمیگویم سیاست به قاعدهمندی شطرنج است. حواسمان هست که تشبیه ما را به بیراهه نبرد.
شطرنج قوانین سادهای دارد، اما مسلط شدن به آن ساده نیست. قطعاً همیشه دست بالاتری وجود دارد. همیشه چیزی هست که یاد بگیرید. هر چه ماهرتر میشوید بیشتر از ظرافتها و پیچ و خمهای آن سر در میآورید. میدانید اگر بخواهید بازیکن خوبی شوید، باید سالها وقت بگذارید، مربیها و همبازیهای خوبی داشته باشید و در عین حال استعداد و فراق خاطر با شما همکاری کنند.
شما یک تازهکار جاهطلب هستید، ولی فرصت اینکه شطرنج را به صورت اصولی دنبال کنید ندارید. چطور میتوانید مهارت خود را به سرعت افزایش دهید؟ آیا میتوانید طوری بازی کنید که بتوانید از پس بیشتر حریفهای مجربتر—دست کم اغلب کسانی که شطرنج را به صورت حرفهای دنبال نمیکنند—برآیید؟ پاسخ مثبت است. باید از شیوهٔ فعال استفاده کنید.
در بازی فعال شما استراتژی کلانی ندارید؛ چرا که طرح و اجرای یک استراتژی برنده به مهارت زیادی احتیاج دارد که شما از آن محروم هستید. در عوض، استراتژی شما به صورت خود به خودی از تاکتیکهایی که اتخاذ میکنید استخراج میشود. شما پویا هستید. الان این تاکتیک را دارید، لحظهٔ بعد تاکتیکی دیگر، و زنجیرهٔ این تاکتیکهای خلقالساعه است که استراتژی شما را به شکلی جادرجا میسازد. در نتیجه نه تنها خودتان از استراتژی خودتان بیاطلاع هستید بلکه حریفتان نیز نمیتواند آنرا بداند—نمیشود از چیزی که وجود ندارد مطلع شد.
آنچه شطرنج را دشوار میکند تعدد حرکتهای ممکن است. یک بازیکن ماهر میتواند تعداد زیادی از حرکتهای متصور را رصد کند و از بین آنها انتخابهای مناسب انجام دهد. اما این کار از عهدهٔ یک بازیکن تازهکار بر نمیآید. در عوض او با اتخاذ شیوهٔ فعال میتواند تا حدی بر این ضعف کلیدی خود غلبه کند. فعال بازی کردن یعنی تلاش برای حفظ ابتکار عمل در همهٔ لحظههای بازی. یعنی دانستن حرکت بعدی حریف؛ به جای او بازی کردن. یعنی در هر نوبت ضربتی وارد کردن، بدون استثنا، بدون وقفه. اهمیتی ندارد که ضربهها به آسانی قابل دفع باشند، آنها باعث میشوند وقت و انرژی حریف صرف پاسخ دادن به آنچه شما انجام میدهید شود و او فرصت این را نیابد که دست به دامن هزاران مسیر ممکن دیگر شود. به این ترتیب شما به جای اینکه نگران چند هزار حرکت مختلف و بالقوه خطرناک باشید، میتوانید روی چند حرکت قابل پیشبینی تمرکز کنید.
در شیوهٔ فعال شما رو بازی میکنید. یعنی فرایندهای فکری و علت حرکتهایتان را به حریفتان میگویید. بیشتر تازهکارها از اینکار میترسند. چرا که امیدشان به بیدقتی و اشتباهات حریف است. آنها به شکلی رقتانگیز امیدوارند که شاید اگر سکوت کنند حریفشان نتواند استراتژیشان را حدس بزند و در نتیجه به موقع جلوی اقدامهای ظاهراً محرمانهٔ آنها را نگیرد. آنها سرنوشت بازی را به تصادف، بیدقتی یا اشتباه حریف واگذار میکنند. یک بازیکن بد فکر میکند که میشود در صفحهٔ شطرنج چیزی پنهان کرد. اما بازیکن خوب نگران «لو رفتن نقشهاش نیست». او میداند که کافی است کسی به صفحهٔ شطرنج نگاه کند و همه چیز را ببیند. آرایش مهرهها مشخص است، نقاط درگیری و فرصتها و تهدیدها مشخص هستند. همه چیز رو است. این که صفحهٔ شطرنج رازی در خود ندارد نکتهای کلیدی است که شطرنج را از خیلی بازیهای دیگر متمایز میکند. در شطرنج همه چیز همیشه بیکم و کاست در معرض دید حریف قرار دارد. اگر این نکته را عمیقاً بفهمید، بازیکن به مراتب بهتری خواهید شد. بازیگر خوب میداند که صفحهٔ شطرنج رازدار نیست، بنابراین طوری حرکت میکند که حتی اگر حریف هدفش را بداند، گزینهٔ چندانی در پاسخدادن ندارد. در شیوهٔ فعال باید عامل تصادف و اشتباه را به کلی از بازیتان حذف کنید تا بتوانید بازیگر بهتری شوید. رو بازی کنید، یعنی حین هر حرکتی که انجام میدهید، با غرور و اعتماد به نفس به طرفتان بگویید چرا اینکار را کردهاید، چه در فکر دارید، هدفتان چیست و چکاری میخواهید انجام دهید. در این صورت او دیگر سهواً اشتباه نخواهد کرد، بلکه بهترین سعیاش را میکند که جلوی شما را بگیرد. شما هم در مقابل بهترین سعیتان را میکنید که بهترین سعی او را خنثی کنید. اینگونه است که مهارت شما در بازی بالا میرود. اینگونه است که رشد میکنید. با حذف کردن آگاهانهٔ عامل شانس و اشتباه، فقط یک راه پیش روی شماست: بهتر بازی کنید.
نکتهٔ کلیدی دیگر در شطرنج استفادهٔ حداکثری از زمان است. با یک مهره دوبار پشت سر هم بازی نکنید. در عوض سعی کنید ضربههایی متنوع به حریف وارد آورید که هدفشان آوردن مهرههای بیشتر به میانهٔ میدان باشد. مهرههایی که پشتِ مهرههای دیگر محبوس باشند به کاری نمیآیند—به خصوص سوارانی که پشتِ صفِ پیادهنظام گیر کرده باشند. فعال بازی کردن یعنی اینکه بتوانید تعداد زیادی مهره را به سرعت به میدان بیاورید و کاری کنید که حریف دفاعی نامنظم و تعداد اندکی مهرهٔ فعال داشته باشد. این روش بیشتر وقتها جواب میدهد، مگر در برابر بازیکنانی که شروع بازیهای متعددی را از حفظ هستند و تجربه و مهارت زیادی دارند.
اما برویم سراغ بازی سیاست و ستارهٔ امروز آن دونالد ترامپ.
دونالد ترامپ پشتِ سر هم به حریف ضربه وارد میکند. شیوهٔ بازی او فعال است. او در رقابتهای انتخاباتی نیز چنین بود. روزی نبود که ضربهای وارد نیاورد و حریف را به پاسخی از پیش تعیین شده وادار نکند. حریفانش خوشحال بودند، چون میدیدند که به راحتی از پس تک تک ضربههای ترامپ بر میآیند. ترامپ حریفی آسان به نظر میرسید و آنها به غلط به این نتیجه رسیده بودند که باید تک تک حملههای او را دفع کنند. این احتمال که شاید این نوعی دام باشد به ذهنشان خطور نمیکرد. ترامپ در توییتر چیزی مینوشت و حریفانش همهٔ انرژیشان را صرف پاسخگویی به آن میکردند. غافل از اینکه ترامپ با یک مهره دوباره بازی نمیکرد و سراغ چیز دیگری میرفت و از جای دیگری ضربهای وارد میکرد. این استراتژی بیشباهت به شطرنج فعال نیست.
ترامپ حالا هم رو بازی میکند. هر کاری که میخواهد انجام دهد با صدای بلند اعلام میکند. «آهای ایهاالناس! من میخواهم اینکار را انجام دهم و هدفم از این کار چنین و چنان است!». او انگار که مطمئن باشد در عرصهٔ سیاست هیچ نیتی پنهان نمیماند، افکارش را اعلان عمومی میکند. اینکار باعث میشود موقعیت او محکم و غیرقابلنفوذ به نظر برسد و روحیهٔ حریف تضعیف شود. ترامپ به واقع با اعتماد به نفس برنامههایش را به صورت حریفانش میمالد. اما رو بازی کردن او یک مزیت دیگر هم دارد: حریفانش برای خنثی کردن برنامههای او وسوسه میشوند بهترین و عزیزترین نیروهایشان را بسیج کنند. با اینکار رستمها و رخشهایشان را در معرض حملات ویرانگر بعدی قرار میدهند. درست مثل بازیگری کمتجربه که برای جلوگیری از یک تهدید ساده، رخ و وزیرش را به میانهٔ میدان بیاورد و به اسارت بکشاند.
آیا میشود این شیوه را خنثی کرد؟ حتماً راههایی وجود دارد. اولاً میتوان بازیگر بهتری بود. اما همیشه نمیتوان چنین امیدی داشت. در هر حال بهتر است فروتن بود و با شیوهٔ بازی مناسب به جنگ بازی فعال او رفت: نسبت به خیلی از ضربههایی که وارد میکند بیاعتنایی کرد؛ نیروهای پرت و کمارزشی را صرف خنثی کردنشان نمود و از واکنشهای هیجانزده پرهیز نمود. در ضمن میتوان به نوبهٔ خود ضرباتی وارد کرد که زمان را از ترامپ بگیرد تا او نتواند مهرههایش را از پشتِ صفوف فشردهٔ اول بازی خارج کند. در نتیجه او عرصه و میدان زیادی از دست خواهد داد. او تازه در ابتدای بازی ریاستجمهوریاش قرار دارد و برای به میدان آوردن نیروهایش به زمان نیاز دارد. اگر به او زمان کافی داده شود تا مهرههای مورد نظرش را در نقاط مناسب بچیند شکست دادنش به مراتب دشوارتر خواهد شد.
من در حوزهٔ مدیریت و مهندسی محیطی تحقیق و تدریس میکنم: چطور میتوان کارآیی سیستمهای شهری و صنعتی را از طریق مطالعهٔ سیستمی، ایجاد پیوندهای موثر بین آنها و مدیریت بهتر پسماندها افزایش داد و ظرفیتها و امکانهای مختلف را ارزیابی نمود؟ در این حوزه سعی میکنم یک عملگرا و ارائهدهندهٔ راهحل باشم. در پسزمینهٔ مطالعاتیام علاقمند به تاریخ، مدرنیت، و شناخت و نقد قطعیتها و اسطورههای معاصر هستم. در این حوزه سعی میکنم ارائهدهندهٔ پرسشهای رادیکال و دشوار باشم. پیش از این، حدود هشت سال در صنایع بینالمللی نفت و گاز در ایران و برخی کشورهای حاشیهٔ خلیجفارس کار کرده بودم.