ریاکاری نباشد؛ در درجهٔ نخست خطاب به خودم میگویم.
در دنیایی زندگی میکنیم که اسرائیل پیش چشمان همگان در فلسطین نسلکشی میکند. قدرتهای بزرگ یا مثل آمریکا و بیشتر کشورهای اروپایی علناً با آن همدستی میکنند، یا مثل چین آن را دلیلی برای ذرهای کاستن از فرصتهای تجاری خود نمیبینند، یا مثل روسیه در قبال آن سکوت میکنند.
کار بهجایی رسیده که حتی زیر سؤال بردن نسلکشی و تقاضای توقف آن در برخی کشورهای غربی حرفی عجیب، و حتی گاهی مجرمانه تلقی میشود. بعضاً زیر سؤال بردن تجاوزکاری و اشغال و آپارتاید با حمایت از تروریسم یکسان دانسته میشود.
در چنین دنیایی، گفتار و کردار حقطلبانه هزینه دارد.
بهجز آنهایی که قلباً به شر پناه بردهاند، بیشتر افراد خود را حقجو و حقگو میدانند. من نیز خودم را (در حد فهمم) حقجو و حقگو میدانم. اما چطور است که این حقجویی و حقگویی ادعایی من هیچ هزینهای بر من تحمیل نمیکند؟ چطور است که در جهانی چنین شیطانزده، حقگویی من بیهزینه میماند؟ آیا قدرتهای بزرگ به من که میرسد ناگهان با حقطلبی و حقجویی آشتی میکنند و تصمیم میگیرند با آن برخورد نکنند؟
خیر. نمیتواند چنین باشد. اگر آنها با حقجویی و حقگویی من برخورد نمیکنند و هزینهای بر مال، شغل، موقعیت اجتماعی و جان من تحمیل نمیکنند، فقط یکی از این دلایل را دارد: من حقجو و حقگو نیستم. و اگر هستم، برای خودم در خلوت خودم هستم. و اگر در عرصهٔ عمومی ابراز بیانی یا علنی دارم، آنقدر خفیف و سترون است که هزینهای، ولو حداقلی، بر من تحمیل نمیکند.
بهعبارتدیگر، من و امثال من نباید خود را فریب بدهیم و خودمان را در گروه خوبها قرار دهیم. کسی که شرارت میکند، بد است. اما خودخوبپنداری که ظرفیت ذهنی کافی برای مشاهده، فهم، تمیز دادن و تبیین شرارت را دارد ولی بهشکلی معنادار در مقابل آن نمیایستد و هزینهای، ولو اندک، برای مقاومت در برابر شرارت نمیپردازد، نیز در شمار انسانهای خوب نیست.
من این را هر روز با خودم مرور میکنم و این فکر مرا منقلب میکند. من احترام زیادی برای آن دسته از افرادی که برای باورهایشان (ولو مورد نقد من) هزینه پرداخت میکنند، قائل هستم. ازجمله کسانی که در داخل ایران، بدون آنکه همسو با قدرتهای مسلط جهانی باشند، بهخاطر نقد جمهوری اسلامی هزینه میپردازند. اما آیا کسانی که هر جای جهان درگیریای رخ میدهد، در سمت روایتهای غالب هژمونیک میایستند، و نهتنها بهخاطر نقد قدرت هژمونیک هزینهای نمیپردازند، بلکه اصولاً همسو با او ایستادهاند، از خودشان نمیپرسند که چرا من همیشه در سمتی ایستادهام که هیچ هزینهای بر من تحمیل نمیکند؟ چگونه میتوانند بدون تردید، خود را در جبههٔ حق تصور کنند؟
در دنیای شیطانزدهٔ امروز، اگر پندار، گفتار و کردارتان هیچ هزینهای برایتان ندارد، این را نشانهٔ خیر ندانید. شاید معنای آن درست برعکس باشد.
* نقاشی انتخابی «مرگ سقراط» (۱۷۸۷) نام دارد و اثر ژاک لوئی داوید نقاش فرانسوی است.
من در حوزهٔ مدیریت و مهندسی محیطی تحقیق و تدریس میکنم: چطور میتوان کارآیی سیستمهای شهری و صنعتی را از طریق مطالعهٔ سیستمی، ایجاد پیوندهای موثر بین آنها و مدیریت بهتر پسماندها افزایش داد و ظرفیتها و امکانهای مختلف را ارزیابی نمود؟ در این حوزه سعی میکنم یک عملگرا و ارائهدهندهٔ راهحل باشم. در پسزمینهٔ مطالعاتیام علاقمند به تاریخ، مدرنیت، و شناخت و نقد قطعیتها و اسطورههای معاصر هستم. در این حوزه سعی میکنم ارائهدهندهٔ پرسشهای رادیکال و دشوار باشم. پیش از این، حدود هشت سال در صنایع بینالمللی نفت و گاز در ایران و برخی کشورهای حاشیهٔ خلیجفارس کار کرده بودم.