بازی جنگ و صلح محور شرارت و نسل‌کشی علیه ایران

در سیاست روز توسط

علی لاریجانی اخیراً در مصاحبه‌ای گفت (نقل به مضمون) که طرف غربی با جنگ و صلح بازی ‏‏می‌کند. به این معنا که در دیپلماسی جدی نیست و فکر می‌کند با جنگ می‌تواند به آن‌چه ‏‏می‌خواهد برسد و تا زمانی که به این نتیجه نرسد که جنگ راه‌گشا نیست، دیپلماسی را جدی ‏نخواهد گرفت‎.

این نکتهٔ بسیار مهمی است. اصولاً حتی اگر یکی از طرفین یک اختلاف به چنین نتیجه‌ای رسیده ‏‏باشد که می‌تواند آن‌چه می‌خواهد را با هزینه‌ای قابل تحمل برای خود و متحدانش از طریق اعمال ‏‏زور به دست بیاورد، دیپلماسی را جدی نخواهد گرفت‎. ‎دیپلماسی وقتی معنای واقعی خود را ‏می‌یابد ‏که هر دو طرف به این نتیجه رسیده باشند که بهترین راه رسیدن به یک وضعیت قابل پذیرش ‏برای ‏طرفین، پرهیز از جنگ است. یادم هست که آلستر کروک در همان ماه‌های نخست بعد از ۷ ‏اکتبر ‏‏۲۰۲۳—ماه‌های پیش از شهادت سید حسن نصر‌الله و سقوط سوریه و رخدادهای دیگری که ‏‏می‌دانید—شبیه همین را در مورد رویکرد اسرائیل در قبال فلسطین و لبنان بیان کرده بود: آن‌ها بر ‏‏این باورند که می‌توانند ارادهٔ خود را با زور بر طرف مقابل تحمیل کنند و در نتیجه به جز در امور ‏‏فرعی و ظاهری، نیازی به دیپلماسی احساس نمی‌کنند و تا هنگامی که در مسیر اعمال زور به ‏بن‌بست ‏نرسند، همین مسیر را ادامه خواهند داد‎.

افرادی مانند جان میرشایمر و جفری ساکس نیز رابطهٔ غرب (به ویژه‌ آمریکا) با روسیهٔ بعد از ‏‏فروپاشی شوروی را ذیل همین رویکرد توصیف می‌کنند. غربی‌ها بر گسترش ناتو به سوی مرزهای ‏روسیه ‏تأکید کردند و اصولاً روسیه را ضعیف‌تر از آن می‌پنداشتند که دغدغه‌های امنیتی‌اش ‏موضوعیت و ‏اهمیتی داشته باشند. آن‌ها ناتو را به سمت شرق گسترش دادند،‌ چون می‌توانستند، و ‏بر این باور بودند که با ‏مانع جدی‌یی روبه‌رو نخواهند شد. در این‌جا نیز، آن‌ها بر این باور بودند که ‏می‌توانند خواست خود را به ‏زور بر روسیه تحمیل کنند. اوکراین اما جایی بود که این روند متوقف ‏شد. در زمستان ۲۰۲۲ دولت روسیه به این ‏نتیجه رسید که سال‌ها تلاش برای حل دیپلماتیک موضوع ‏بی‌فایده بوده و طرف غربی-اوکراینی در ‏صلح جدی نیست. نتیجه اقدام نظامی روسیه در اوکراین و ‏علیه ناتو بود که هنوز ‏ادامه دارد. شاید بخش‌هایی در غرب هنوز به شکست دادن روسیه در این ‏میدان امیدوار باشند، اما ‏فکر می‌کنم بخش قابل توجهی از مراکز تصمیم‌گیری در غرب، و به ویژه در ‏آمریکا، به این نتیجه ‏رسیده‌اند که بهترین چیزی که می‌توانند از میدان اوکراین انتظار داشته باشند، ‏نوعی انجماد خطوط ‏درگیری است. به هر حال سرنوشت این جنگ تعیین خواهد کرد که کدام طرف ‏در ارزیابی توانایی ‏خود و طرف مقابل دچار خطای محاسباتی شده است‎.

اما، حالا که برای طرف غربی تا حدودی روشن شده است که در میدان اوکراین حریف روسیه ‏‏نمی‌شوند و رویارویی مستقیم با چین نیز به معنای خودکشی است، ایران به عنوان یکی از محورهای ‏‏اصلی تمدنی و ژئوپولیتیک نظم نوین غیرغربی اهمیت بیشتری یافته و به میدان کانونی تبدیل شده ‏‏است. برای همین است که علاوه بر اسرائیل، امروز سراسر غرب و پادوهایش در منطقه علیه ایران ‏‏صف کشیده‌اند. این فراز درخشان و بسیار روشن‌گر از صدراعظم آلمان را که طی جنگ تحمیلی ۱۲ ‏‏روزه علیه ایران گفت «اسرائیل در حال انجام دادن کار کثیف برای ما غربی‌هاست» هرگز نباید ‏‏کم‌اهمیت بشماریم. اگر چه تاریخ بیشتر کشورهای بزرگ غربی با ارتکاب نسل‌کشی یا حمایت از ‏‏نسل‌کشی آشناست و از این منظر حمایت بی‌قید‌و‌شرط آن‌ها از نسل‌کشی صهیونی-آمریکایی در غزه ‏‏جای تعجبی ندارد، اما شرایط جهانی معاصر و اهمیت کار کثیفی که اسرائیل به ظن کشورهای غربی ‏‏قادر است علیه ایران انجام دهد و به امتداد هژمونی چندصدسالهٔ آن‌ها کمکی اساسی کند را نیز در ‏‏اعطای چک سفید به اسرائیل نمی‌توانیم نادیده بگیریم‎.

به عبارت دیگر، اجازه دهید تأکید کنم که این کار کثیف اگر چه در قبال ایران انجام می‌شود، اما ‏‏اهمیت آن فراتر از ایران است و به تلاش غرب برای حفظ هژمونی خود باز می‌گردد. شاید جنگ ‏‏اوکراین به غربی‌ها فهمانده باشد که حریف روسیه و چین نیستند، اما به این نتیجه رسیده‌اند که در ‏‏صورت اجماع زورگویانه می‌توانند بر ایران چیره شوند و این کلید ادامهٔ هژمونی‌‌ در حال از دست ‏‏رفتن‌شان خواهد بود. در این راستا، اهمیت سوریه و لبنان و سراسر غرب آسیا تا وقتی ایران ‏‏پابرجاست، فرعی است. به همین دلیل است که از دید آن‌ها میدان اصلی، میدان سرنوشت‌ساز و ‏‏تعیین‌کنندهٔ نظم آیندهٔ جهان، ایران است‎.

برگردیم به ایران. حتی اگر بیانات آقای لاریجانی را کنار بگذاریم، امروز برای من واضح شده که ‏‏غربی‌ها دیپلماسی با ایران را جدی نمی‌گیرند و دستگاه محاسباتی‌شان به این نتیجه رسیده که ‏‏می‌توانند با اعمال زور آن‌چه می‌خواهند را از جمهوری اسلامی ایران و یا بقایای آن در صورت ‏‏فروپاشی بگیرند. آیا در ارزیابی قدرت ایران اشتباه می‌کنند؟ آیا به تعبیر آیت‌الله خامنه‌ای دچار ‏‏خطای محاسباتی شده‌اند؟ من نگرانم ولی در عین حال امیدوار. ولی مهم این است که غربی‌ها به ‏‏چنین باوری رسیده‌اند و تا وقتی بر این باور باشند «تسلیم ایران و یا اقدام نظامی علیه آن» (ولو با ‏دستان کثیف صهیونی) رویکرد اصلی آن‌ها خواهد بود. در بهترین حالت دیپلماسی را جدی نخواهند ‏گرفت و به بازی جنگ و صلح ادامه خواهند داد. نگرانی من آن است که این وضعیت آبستن یک ‏جنگ تمام‌عیار در میدان ایران است؛ چه ‏بسا بزرگ‌تر از آن‌چه در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه شاهد آن ‏بودیم. نتیجهٔ این جنگ نشان خواهد داد که ‏کدام طرف دچار خطای محاسباتی شده است—‏صرف‌نظر از این‌که شما مثل من ایران را طرف ذی‌حق ‏ماجرا بدانید یا خیر‎.‎

تا روزی که ایران در منطقه میدان‌داری می‌کرد، طرف غرب، دست‌کم در ظاهر، پی دیپلماسی بود. ‏‏حالا که ایران در میدان عقب کشیده و زخم خورده و در مواجهه با خطر وجودی چندین بار پلک زده ‏‏است، آن‌ها کوچکترین وقعی به دیپلماسی نمی‌نهند و به شکلی بی‌شرمانه خواستار تسلیم ایران—‏‏زیر پرچم تهدید نظامی—هستند. میدان اصل است؛ همان‌طور که قبلاً اصل بود و در آینده نیز اصل ‏‏خواهد بود. البته این اصل باید با ردایی فاخر از جنس قدرت حق‌مدارانهٔ نرم آراسته شود. یک میدان ‏‏ضعیف و یا شکست‌خورده هرچقدر هم که لباس برازنده‌ای بر تن داشته باشد، به ایرانی خواهد ‏‏انجامید که در معرض دست‌درازی خبیث‌ترین اشرار نسل‌کش قرار گرفته است‎.‎‏ ‏

امیدوارم به فضل الهی و ارادهٔ بزرگ مردمان آزادی‌خواه در ایران و سایر کشورهای منطقه و جهان، ‏برنامه‌های محور نسل‌کشی و شرارت علیه ایران عزیز شکست قطعی بخورد. ‏

* نقاشی انتخابی «کشتی در دریای طوفانی» نام دارد و اثر ایوان کنستانتینوویچ آیوازوفسکی نقاش کلاسیک روسی است (۱۸۱۷–۱۹۰۰). این اثر حدود دههٔ ۱۸۵۰ میلادی خلق شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.

*

بروید بالای صفحه