زندانِ استعارهها
بنیادِ زبان و تفکر استعاره است و نادیده گرفتنِ این نکته به بنیادیترین نوعِ اسارت میانجامد.
بنیادِ زبان و تفکر استعاره است و نادیده گرفتنِ این نکته به بنیادیترین نوعِ اسارت میانجامد.
همرنگی پیشفرضِ شکلگیری و قوامِ جامعه است، در حالیکه ناهمرنگی امکانِ بروزِ فردیت است. اما فردِ ناهمرنگ همیشه در معرضِ تردید و رسوایی قرار دارد.
سرگشتگیِ انسانِ معاصر را حد و مرزی نیست. موضوعِ مهم، همهگیر و ناخودآگاهِ عصرِ حاضر را باید در ناتوانیِ عمومی در درکِ واقعیتهایی دانست که دنیا آشکار میکند. مردم از مشاهده و درکِ اجزایِ واقعیِ دنیایی که در آن زندگی میکنیم عاجز هستند. این ناتوانی به ویژه در حوزهی فکری و ذهنی محسوس است. تو گویی مکانیسمی نامرئی در کار است که مانع از آگاهی میشود و مردم را به طردِ ناخودآگاهِ واقعیت یا فرار به دنیایِ غیرِواقعی وادار میکند. یکی از خطرناکترین خصوصیتهایِ دورانِ معاصر این نکته است که مردم روز به روز از واقعیتها فاصله میگیرند و به چیزی جز «نُمودها» توجه نمیکنند. آنچه میبینند نُمود است، آنچه میشنوند نُمود است، آنچه به آن باور دارند نُمود است. آنها در نُمودها و با نُمودها زندگی میکنند و به خاطرِ نُمودها میمیرند. واقعیت ناپدید شده است؛ واقعیتِ خودِ مردم و واقعیتِ چیزهایِ پیرامونشان.
در یک بحث میتوان به شیوههای متعددی تقلب کرد. در این نوشته مجموعهای نسبتاً کامل از شیوههای تقلب در بحث را با الهام از کتابِ «منطقِ بینقص» به زبانی ساده و کوتاه گردآوری کردهام. احتمالاً در این نوشته الگوهایی آشنا را تشخیص خواهید داد. حتماً مواردی پیش آمده که قربانیِ این تکنیکها شده باشید و متاسفانه به احتمالِ زیاد شما هم برخی از آنها را جایی دور یا نزدیک، آگاهانه یا ناآگاهانه به کار گرفتهاید. با اینحال این متن دعوتی غیرمستقیم است به گفتگوی پاکیزه که قلبِ آن حسنِ نیت، مطالعه، تعمق، صبوری، فروتنی و گوش دادن است. امیدوارم خواندنِ این متن باعث شود از این روشها کمتر استفاده کنید و اگر مخاطبتان از آنها استفاده کرد با لبخند او را به گفتگویِ پاکیزه دعوت کنید. نوشتههایِ زیر ترتیبِ معینی ندارند و هر جمله که به «.» ختم شود یک تکنیکِ مجزاست. این تکنیکها هر کدام نامِ تخصصیِ معینی دارند که به خاطرِ روانی و سادگیِ متن از آوردنِ آنها پرهیز کردهام. در ضمن برایِ خوانشِ راحتتر هر چند خط را در یک بندِ مجزا ذکر کردهام، اما به واقع کلِ متن یک بندِ واحد است.
چند بازتابِ کوتاه به مناسبت پایانِ دورهی دکترایم.
آیا داشتنِ نظمِ شخصی با رفتارِ فیالبداهه در تناقض است؟ فضلیتِ نظمِ شخصی در چیست؟
این یادداشت در ادامهی متنِ قبلی به نام «» نوشته شده و به تعریفِ دقیقترِ انواعِ گرایشهای فمینیسم میپردازد و چهار گرایشِ اصلی فمینیسم را به نامِ فمینیسمِ صنعتی، فمینیسمِ موسیونری، فمینیسمِ صنفی و فمینیسمِ بومی از هم تفکیک میکند.
روایتِ یک ساعتِ پر برکت.
تمدنها چطور ظهور میکنند و قدرت میگیرند و چطور ضعیف شده یا سقوط میکنند؟ در این یادداشت دربارهی نظریهی آرنولد توینبی میخوانیم.
فمینیسم به معنای آرمانیِ آن یعنی برابری زن و مرد یک ایدهی همگن و توافق شده نیست، بلکه ما با چندین نوع فمینیسم سر و کار داریم که در رابطه با جریانهایِ مختلفِ اجتماعی شکل گرفتهاند. معضلِ بزرگِ اغلبِ گفتگوها دربارهی فمینیسم این است که این جریانهای مهم را تشخیص نمیدهد و در نتیجه مخاطب را نسبت به خود سردرگم میکند. برای درک بهتر انواع فمینیسم بهتر است دست کم سه نوع واکنشِ اجتماعی برای رفع تبعیض را از هم تفکیک کنیم.