دو ساعت پیش از تهران حرکت کردهاید و قرار مهمی در رشت دارید. سرتان حسابی گرم خواندن متنی است که باید دربارهاش صحبت کنید. تا اینجا همه چیز خوب پیش رفته است: تأخیری در کار نبوده؛ قرارها به دقت تنظیم شدهاند و همهٔ ضروریات سفر سر جایشان قرار دارند. از خواندن خسته میشوید. سرتان را بلند میکنید و نگاهی به بیرون میاندازید. تابلوی کنار جاده به چشمتان میخورد: «کاشان ۳۰ کیلومتر». متوجه میشوید که سوار اتوبوس اشتباهی شدهاید. بلافاصله تصویر دیگری در ذهنتان نقش میبندد: هیچچیز سفرتان سرجایش نیست؛ هیچکدام از ضروریاتی که به دقت مهیا کرده بودید دیگر اهمیتی ندارد؛ هیچچیز خوب پیش نرفته است.
دیدن تابلوی «کاشان ۳۰» فقط یک لحظه طول کشیده، اما به محضِ دیدن آن تصور شما نسبت به سفرتان به کلی تغییر کرده، تا حدی که دیگر هیچ گوشهای از آن دست نخورده باقی نمانده است. شکی نیست که شما نوعی انقلاب را تجربه کردهاید. با این حال این انقلاب، منعکس کنندهٔ یک واقعیت بیرونی نیست: نه تأخیری در کار بوده، نه تصادفی رخ داده و نه حادثهٔ غیرمترقبهای که امنیت یا کیفیت سفر مسافران را به خطر بیاندازد. به چشم مسافران همه چیز همانطور است که بود و این یک توهم نیست. واقعاً هم تابلوی «کاشان ۳۰» هیچ عینیتی را تغییر نداده است: اتوبوس کماکان در حرکت است؛ با همان سرعت، در همان مسیر و به همان سویی که قبلاً میرفت. با این حال، «کاشان ۳۰» همه چیز را برای شما—و فقط شما—عوض کرده است. تغییری مهم و برگشتناپذیر در ذهن شما رخ داده است. نمیتوانید دانایی جدید، یعنی فهمِ این نکته که شما نه در جادهٔ رشت، بلکه در جادهٔ کاشان قرار دارید را نادیده بگیرید. معرفت نهفته در تابلوی «کاشان ۳۰» در مقایسه با آنچه برای سفرتان بسیج کرده بودید ناچیز است، ولی همچون علامت منهایی عمل میکند که اگر پشت عددی بزرگ قرار بگیرد، با همان وزنِ ناچیزِ خود، سرشتش را تغییر میدهد. به واسطهٔ دانستن همین معرفت کوچک است که ناگهان همهٔ آن ثانیههایی که شما بیخبر از اینکه سوار اتوبوس اشتباهی شدهاید و غافل از ضرورت نگاه کردن به نشانههای بیشماری که میتوانستند مانع از ویران شدن برنامهٔ سفرتان شوند سرگرم خواندن بودید، در یک لحظه بر سر شما آوار میشوند.
وجهِ مهم این تمثیل، تحولاتِ بعد از دیدن «کاشان ۳۰» نیست، بلکه وضعیت شما در لحظات قبل از دیدن آن است: یعنی همان لحظات غفلت از مسیر و نشانههای بیشمارش. در تمامی آن لحظات از اینکه همه چیز طبق برنامه پیش میرود مطمئن بودید و خیالتان آسوده بود: حدس هم نمیزدید به جای رشت در حال رفتن به سمت کاشان باشید! غفلت پدیدهٔ شگفتی است. مسافر غافل حتی به فکرش هم خطور نمیکند که ممکن است لحظهای فرا برسد که برخورد با یک نشانهٔ کوچک میتواند تمامی سفرش را به مجموعهای از تقلاهای بیهوده و بیمعنا تبدیل کند. او نه تنها نمیبیند، بلکه حتی آمادهٔ غافلگیر شدن نیز نیست.
واضح است که این تمثیل دربارهٔ سفر به معنای معمولی آن نیست. «زندگی به مثابه سفر» یکی از مهمترین و همهفهمترین استعارههایی است که به کار میبریم: مسیر زندگی پر از فراز و نشیب است، آدم در این مسیر گاه به بیراهه و بنبست میخورد، گاه در چاله میافتد یا سرش به سنگ میخورد، گاه از قافله جا میماند و گاهی بدون توشه ادامه میدهد. صائب میگوید «هیچکس در کاروانِ زندگی بیدار نیست؛ ماندگان در خواب غفلت، رفتگان افسانهاند»، شاملو میگوید «فرصت کوتاه بود و سفر جانکاه بود؛ اما یگانه بود و هیچ کم نداشت» و نمونههای مشابه بسیارند. استعارهٔ سفر برای توصیف تکاپوی معنوی و تلاش انسان برای تعالی نیز به کار میرود؛ نکتهای که در عبارتهایی نظیر «طی طریق» یا «سیر و سلوک» عیان است. عطار میگوید: «تا سفر در خود نیاری پیشْ تو؛ کی به کُنه خود رسی از خویشْ تو» و در جای دیگر «در همه عالم تو را خواهیم یافت؛ گر همه عالم سفر خواهیم کرد»، مولوی میگوید: «کاروان رفت و تو غافل خفتهای؛ در زیانی در زیانی در زیان» و در جای دیگر «سفر از خویشتن باید، چو با خویشی سفر چه بود» و حافظ میگوید: «گر چه دوریم به یاد تو قدح میگیریم؛ بُعد منزل نبود در سفر روحانی». «زندگی به مثابه سفر» به کرات و به شکلی بنیادین در قرآن نیز آمده است؛ سفری که بندگانْ مسافران و خداوندْ مقصدش هستند. به این ترتیب است که عبارتهایی نظیر «بازگشت همهٔ شما به سوی خداست»[آ]وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیْمِنًا عَلَیْهِ فَاحْکُم بَیْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ عَمَّا جَاءکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنکُمْ شِرْعَهً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّهً وَاحِدَهً وَلَـکِن لِّیَبْلُوَکُمْ فِی مَآ آتَاکُم فَاسْتَبِقُوا الخَیْرَاتِ إِلَى الله مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ—و این کتاب را به راستی بر تو نازل کردیم، تصدیق کننده و حاکم بر کتاب هایی است که پیش از آن بوده اند پس بر وفق آنچه خدا نازل کرده است در میانشان حکم کن و از پی خواهش هاشان مرو تا آنچه را از حق بر تو نازل شده است. واگذاری برای هر گروهی از شما شریعت و روشی نهادیم و اگر خدا می خواست همه شما را یک امت می ساخت ولی خواست در آنچه به شما ارزانی داشته است. بیازمایدتان پس در خیرات بر یکدیگر پیشی گیرید همگی بازگشتتان به خداست تا از آنچه در آن اختلاف می کردید، آگاهتان سازد. (سورهٔ مائده، آیهٔ ۴۸)، «همهٔ امور به سوی خدا باز میگردد»[ب]صِرَاطِ اللَّهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ أَلَا إِلَى اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ—راه آن خدایی که از آن اوست هر چه در آسمانها و زمین است آگاه باشید که همهٔ کارها به خدا باز میگردد (سورهٔ شوریٰ، آیهٔ ۵۳)، «ما را به راه راست هدایت کن!»[پ]اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ–ما را به راه راست هدایت کن. (سورهٔ فاتحه، آیهٔ ۶) و غیره[ت]همینطور نگاه کنید به آیات آل عمران ۲۸ (وَإِلَی اللَّهِ الْمَصِیرُ)، مائده ۱۸ (وَ إِلَیهِ الْمَصِیرُ)، بقره ۲۸۵ (وَ إِلَیکَ الْمَصِیرُ)، حج ۲۸ (وَ إِلَیّ الْمَصِیرُ)، ق ۴۳ (وَ إِلَینَا الْمَصِیرُ)، هود ۱۲۳ (وَإِلَیهِ یرْجَعُ الأمْرُ کُلُّهُ)، بقره ۲۱۰ (وَإِلَی اللَّهِ تُرْجَعُ الأمُورُ) و عنکبوت ۲۱ (وَ إِلَیهِ تُقْلَبُونَ). اشارتهایی دربارهٔ زندگی هدفمند دنیوی و اُخروی هستند.
اگر زندگی و تقلای دائمی انسان در به چالش کشیدن واقعیت خام و تمنایِ وی برای رشد و تعالی را نوعی سفر در نظر بگیریم، سؤالی که مطرح میشود این است که چطور میتوانیم بدانیم که در مسیر درستی قرار داریم و شرایطِ ظاهراً آرمانیِ زندگیمان با کشف ناگهانی یک نشانهٔ کوچک زیر و زبر نخواهد شد؟ چطور از اینکه ظواهر امور، در باطن نیز همانی هستند که امیدواریم باشند، اطمینان بیابیم؟ از کجا بدانیم که هیچ نشانهای نظیرِ تابلوی «کاشان ۳۰» که به ما نشان میدهد سراسرِ زندگیمان تا آن لحظه در مسیر اشتباهی بوده، سر راهمان سبز نخواهد شد؟
پاسخ واضح است: نمیتوانیم بدانیم و نمیتوانیم مطمئن باشیم. هیچکس—جز ابلهان یا شیادان—نمیتواند به ما تضمین دهد که مسیر درستی را طی میکنیم و به مقصد موردِ نظرمان خواهیم رسید. انتخاب ما میتواند بیخیالی یا ناامیدی باشد؛ شاید هم چنین انتخاب کنیم که چشمهایمان را باز نگاه داریم و روی لبهٔ تیغِ تردید گام برداریم، سعی کنیم در درههای غفلت یا ناامیدی سقوط نکنیم و در عینِ حال خود را برای رها کردنِ مسیر و از نو آغاز کردن آماده نگاه داریم.
گفتم این چیست بگو زیر و زبر خواهم شد
گفت میباش چنین زیر و زبر هیچ مگو[ث]مولوی
من در حوزهٔ مدیریت و مهندسی محیطی تحقیق و تدریس میکنم: چطور میتوان کارآیی سیستمهای شهری و صنعتی را از طریق مطالعهٔ سیستمی، ایجاد پیوندهای موثر بین آنها و مدیریت بهتر پسماندها افزایش داد و ظرفیتها و امکانهای مختلف را ارزیابی نمود؟ در این حوزه سعی میکنم یک عملگرا و ارائهدهندهٔ راهحل باشم. در پسزمینهٔ مطالعاتیام علاقمند به تاریخ، مدرنیت، و شناخت و نقد قطعیتها و اسطورههای معاصر هستم. در این حوزه سعی میکنم ارائهدهندهٔ پرسشهای رادیکال و دشوار باشم. پیش از این، حدود هشت سال در صنایع بینالمللی نفت و گاز در ایران و برخی کشورهای حاشیهٔ خلیجفارس کار کرده بودم.
آ) وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیْمِنًا عَلَیْهِ فَاحْکُم بَیْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ عَمَّا جَاءکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنکُمْ شِرْعَهً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاء اللّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّهً وَاحِدَهً وَلَـکِن لِّیَبْلُوَکُمْ فِی مَآ آتَاکُم فَاسْتَبِقُوا الخَیْرَاتِ إِلَى الله مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ—و این کتاب را به راستی بر تو نازل کردیم، تصدیق کننده و حاکم بر کتاب هایی است که پیش از آن بوده اند پس بر وفق آنچه خدا نازل کرده است در میانشان حکم کن و از پی خواهش هاشان مرو تا آنچه را از حق بر تو نازل شده است. واگذاری برای هر گروهی از شما شریعت و روشی نهادیم و اگر خدا می خواست همه شما را یک امت می ساخت ولی خواست در آنچه به شما ارزانی داشته است. بیازمایدتان پس در خیرات بر یکدیگر پیشی گیرید همگی بازگشتتان به خداست تا از آنچه در آن اختلاف می کردید، آگاهتان سازد. (سورهٔ مائده، آیهٔ ۴۸) ↩
ب) صِرَاطِ اللَّهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ أَلَا إِلَى اللَّهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ—راه آن خدایی که از آن اوست هر چه در آسمانها و زمین است آگاه باشید که همهٔ کارها به خدا باز میگردد (سورهٔ شوریٰ، آیهٔ ۵۳) ↩
پ) اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ–ما را به راه راست هدایت کن. (سورهٔ فاتحه، آیهٔ ۶) ↩
ت) همینطور نگاه کنید به آیات آل عمران ۲۸ (وَإِلَی اللَّهِ الْمَصِیرُ)، مائده ۱۸ (وَ إِلَیهِ الْمَصِیرُ)، بقره ۲۸۵ (وَ إِلَیکَ الْمَصِیرُ)، حج ۲۸ (وَ إِلَیّ الْمَصِیرُ)، ق ۴۳ (وَ إِلَینَا الْمَصِیرُ)، هود ۱۲۳ (وَإِلَیهِ یرْجَعُ الأمْرُ کُلُّهُ)، بقره ۲۱۰ (وَإِلَی اللَّهِ تُرْجَعُ الأمُورُ) و عنکبوت ۲۱ (وَ إِلَیهِ تُقْلَبُونَ). ↩
ث) مولوی ↩