میانه‌روی در شرایط نسل‌کشی

در سیاست روز توسط

با توجه به آسانی و ارزانی دسترسی به اطلاعات کلیدی ولو برای افراد معمولی جامعه که در حالت عادی غیرسیاسی هستند و علاقه‌ای به موشکافی تحلیلی موضوعات ندارند به نظر من نداشتن موضع شفاف و اندیشیده نسبت به نسل‌کشی صهیونیستی و اسرائیلی-آمریکایی در غزه به هیچ‌عنوان نمی‌تواند به خاطر عدم علاقه، نداشتن اطلاعات کافی یا امثالهم باشد. پس من گزینهٔ «نمی‌دانم» را حذف می‌کنم؛ چون در غیر این صورت باید به شعور مقدماتی خودم و مخاطبم توهین کنم.

خوب. حالا که این گزینه را حذف کردم، به چند نوع رویکرد در قبال این نسل‌کشی می‌رسم.

رویکرد اول متعلق به افرادی است که بدون تعارف و به دلایل مختلف از اسرائیل حمایت می‌کنند. این افراد البته ممکن است منتقد این یا آن کابینهٔ تندروی اسرائیلی باشند یا مثلاً رویکرد نظامی اسرائیل در غزه را نپسندند یا نقد کنند اما در تحلیل نهایی از لحاظ عقلی و عاطفی خودشان را در اردوگاه اسرائیل می‌یابند و ابراز عمومی‌شان نیز در همین راستاست. من با این رویکرد که در واقع همان «رویکرد صهیونیستی» است و به شکل نگران‌کننده‌ای هم کمیاب نیست کاملاً مخالف هستم. در عین حال با افرادی که مروج آن هستند گفتگویی ندارم و حتی مایل نیستم مواضع و گفتگوهای آن‌ها را دنبال کنم. در واقع تا جایی که امکانش را داشته باشم به صورت فعالانه مروجان صهیونیسم را بلاک می‌کنم.

رویکرد بعدی متعلق به افرادی است که بدون تعارف و به دلایل مختلف از مقاومت فلسطینی‌ها در برابر آپارتاید، اشغال‌گری، پاک‌سازی قومی و نسل‌کشی حمایت می‌کنند. این افراد هم البته ممکن است منتقد این یا آن رویکرد نظامی یا سیاسی مقاومت فلسطینی باشند اما در تحلیل نهایی از لحاظ عقلی و عاطفی خودشان را در اردوگاه فلسطین می‌یابند و ابراز عمومی‌شان نیز در همین راستاست. من با این رویکرد که چیزی جز «مقاومت در برابر صهیونیستم» نیست و به شکل امیدوارکننده‌ای نیز در حال رایج شدن است کاملاً موافق هستم. اما معمولاً بحث و جدلی با مروجان آن‌ ندارم چون دست کم در وضعیت کنونی—یعنی «نسل‌کشی در جریان»—جدل کردن بر سر جزئیات را بی‌فایده و حتی غیراخلاقی می‌دانم و در کلیات نیز که با آن‌ها موافق هستم. پس با افرادی که مروج این نوع نگرش هستند گفتگوی خاصی ندارم ولی به صورت گزیده مواضع و گفتگوهای آن‌ها را دنبال کنم.

می‌ماند یک رویکرد اصلی دیگر که در جوامع غربی و دنباله‌های آن‌ها در جامعهٔ ایرانی نسبتاً رایج است. طرفداران این رویکرد خودشان را مترقی و میانه‌رو می‌دانند، خشونت را (چه از طرف اسرائیل و چه از طرف فلسطینی‌ها) تأیید نمی‌کنند، اسرائیل را به عنوان یک نظام اشغال‌گر و خشن محکوم می‌کنند و در عین حال گروه‌های مقاومت فلسطینی (مثلاً حماس) را نیز به عنوان اسلام‌گرایانی تندرو که به چیزی جز همه‌چیز راضی نمی‌شوند و به همین دلیل برای خود و جامعه‌شان فقر و مصیبت به همراه آورده‌اند محکوم می‌کنند. این افراد از مشاهدهٔ کشتار کودکان و زنان بی‌گناه غزه اشک می‌ریزند، اما در تحلیل نهایی پدران، شوهران، برادران یا پسران همان کودکان و زنان را که برای دفاع از آن‌ها سلاح به دست گرفته‌اند را محکوم می‌کنند.

این رویکرد که در ظاهر معتدل و میانه‌رو به نظر می‌رسد، در بطن خود فاصلهٔ چندانی با رویکرد صهیونیستی ندارد و چه بسا به واسطهٔ جذابیت عمومی‌تر آن در عمل خطرناک‌تر نیز باشد. تکلیف همه با رویکرد آشکارا صهیونیستی یا رویکرد مقاومت در برابر صهیونیستم روشن است. یا با آن تقریباً مخالف هستند یا تقریباً موافق ولو با نقدها و حاشیه‌نویسی‌هایی. اما رویکرد اعتدال و میانه‌روی مخاطب را گیج می‌کند؛ آن هم دربارهٔ موضوعی که از لحاظ اخلاقی اجازه نداریم نسبت به آن گیج باشیم (دست کم امروز که نسل‌کشی وارد ماه هشتم خود شده است). برای من دشوار است که عمق انحطاط فکری و اخلاقی دیدگاهی که بر اساس آن هم کشتار کودکان و زنان بی‌دفاع فلسطینی توسط ماشین جنگی صهیونیسم محکوم است و هم مقاومت پدران و شوهران و برادران و پسران همان کودکان و زنان در برابر آن ماشین را به شما در این‌جا نشان بدهم. ولی از شما دعوت می‌کنم دربارهٔ آن نیک بیاندیشید.

من اگر یک صهیونیست زیرک می‌بودم حتماً از این دیدگاه به عنوان «پلان بی» برنامه‌هایم برای پروپاگاندا حمایت می‌کردم. چون خیالم راحت است که این نگرش هیچ صهونیستی را پشیمان نمی‌کند، اما می‌تواند میلیون‌ها نفر از افراد معمولی جامعه که انسجام و انضباط فکری و اخلاقی کافی ندارند را گیج و سردرگم سازد و مانع از این شود که به جریان مؤثر ضدصهیونیسم بپیوندند. بی‌دلیل نیست که این رویکرد سوم به یکی از کم‌هزینه‌ترین رویکردها برای مخالفت با اسرائیل در غرب تبدیل شده است. یعنی کسانی که به صورت قابل فهمی حاضر نیستند امنیت شغلی و حتی مدنی‌شان را به واسطهٔ ضدیت آشکار با صهیونیسم به خطر بیاندازند، می‌توانند از طریق اتخاذ رویکرد به اصطلاح میانه‌روانه (هم کار اسرائیل بد است، هم کار حماس بد است) خودشان را سبک کنند و احساس کنند مسئولیت انسانی‌شان در مخالفت با نسل‌کشی را ایفا کرده‌اند. من اگر یک صهیونیست زیرک می‌بودم، چنین مسیری را (به صورت نسبی) باز می‌گذاشتم تا جریان‌های ضدصهیونیسم حتی در اوج نسل‌کشی صهیونیستی در غزه قدرت نگیرند.

آلستر کروک جایی از تجربهٔ ملاقاتش با شیخ احمد یاسین (بنیان‌گذار حماس) و جمله‌ای که از او شنیده بود می‌گوید: «حماس یک جنبش اسلامی نیست، بلکه یک جنش آزادی‌بخش است. همه می‌توانند عضو آن شوند، چه مسیحی باشند و چه بودایی. حتی شما (اشاره به آلستر کروک) نیز می‌توانید به آن بپیوندید.»

کسانی که خود را مخالف نژادپرستی، سلطه‌جویی، تبعیض، آپارتاید، قتل عام، پاک‌سازی قومی و نسل‌کشی می‌دانند اما نمی‌خواهند یا نمی‌توانند حقانیت مقاومت آزادی‌بخش فلسطین در برابر دقیقاً همان چیزها را بپذیرند فاصلهٔ زیادی با حمایت از اردوگاه صهیونیسم ندارند. این را من از روی هیجان یا عصبانیت نمی‌گویم. به اطراف خود نگاه کنید (لطفاً اول به خودتان نگاه کنید!) این نگرش ظاهراً معتدل و مترقی‌پسند بسیار رایج است که به هیچ عنوان نمی‌توان به راحتی از کنار آن عبور کرد بلکه باید با دقت و عمق بیشتری مورد بررسی قرار بگیرد.

۱۰ خرداد ۱۴۰۳

 

پی‌نوشت: طرح از هنرمند فلسطینی محمد سباعنه[۱]Remember the Nakba, 74 years on, by Mohammad Sabaaneh است.


  1. Remember the Nakba, 74 years on, by Mohammad Sabaaneh 

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.

*