اگر در شمارِ ایرانیانِ خوشبختی باشید که تجربهی استفاده از کُرسی را در روزهایِ سردِ زمستانی داشتهاید، احتمالاً تایید میکنید که کُرسی اختراعِ ساده و کارآمدی است. ساده از این نظر که با چند تکه چوب و یک لحاف و یک لامپِ گرمایی میتوان تمامِ اعضایِ خانواده را با کیفیتِ مطلوب گرم نگاه داشت و کارآمد از این لحاظ که برایِ چنین کاری به کسری از انرژیِ موردِ نیاز برای گرم کردنِ کلِ فضایِ خانه احتیاج است.
یکی از بلاهایی که «توسعه» بر سرِ جامعههایی نظیرِ ما میآورد حملهی بیرحمانهاش به ابزارها و رویههایی است که طیِ دورانی نسبتاً طولانی به وجود آمدهاند و متناسب و سازگار با مختصاتِ جغرافیایی و اکولوژیکِ هر منطقه هستند. اگر توسعه چنین تمامیتخواه و خشن نمیبود و دشمنیاش با فرهنگها و ابزارهایِ بومی چنین ریشهدار نمیبود، البته که میشد بسیاری از دستاوردهایِ آنرا قدر شمرد. مشکل اما از تمامیتخواهیِ دُگم و خشنِ منطقِ توسعه است که با هدفِ یکسانسازیِ همهی جوامعِ جهان، صرفِنظر از میراثِ فرهنگی و خصوصیتهایِ اکولوژیکی که در آنها تکوین یافتهاند، نسخهای سرد و سترون برایِ همه میپیچد.
کُرسی یکی از این ابزارها و رویههاست که توسعه کمر به نابود کردنِ آن میبندد. اگر تا دیروز اعضایِ خانواده در یک اتاق زندگی میکردند، حالا هر کدام باید اتاقِ مجزایِ خودش را داشته باشد. اگر تا دیروز میشد با یک لامپ محلِ آسایش و خواب را گرم نگاه داشت، حالا باید دست به دامانِ شوفاژ و بخاری و هیتر و تأسیسات و موتورخانه شد تا با مصرفِ خدمات، انرژی، پول و تلفاتِ بیشتر تمامِ خانه را گرم نگاه دارد. اما توسعه به حذفِ کُرسی ختم نمیشود، بلکه با آن شروع میشود. هر جا توسعه حضور مییابد، مصرفگرایی رشدِ نمایی آغاز میکند. توسعه با تغییرِ ذهنیتِ افرادِ جامعه و ایجادِ الگوهایِ جدید از «پیشرفت» و زدنِ مهرِ عقبماندگی، بیسوادی، توسعهنیافتگی، فقر، بدبختی و … به شیوههای بومیِ زندگیِ مردم، بستری شوم برایِ تخریبِ الگوهایِ فرهنگی و ابزاریِ بومی ایجاد میکند که نتیجهی آن افزایشِ مصرفگرایی، نابودیِ اقتصادِ خودبسندهی معیشتی، افزایشِ وابستگی به شغلهایِ دستمزدیِ کمیاب و در نتیجه ترکِ روستاها و مناطقِ به اصطلاح توسعهنیافته و هجوم به شهرها، وابستگیِ بیشتر به دولتِ مرکزی برایِ تأمینِ خدماتِ شغلی و رفاهیِ جدید، وابستگی به بازار و سایرِ نهادهایِ اقتصادی برایِ تأمینِ کالاها و خدماتی که نیاز به آنها روز به روز و به شکلِ فلجکنندهای بیشتر میشود و … است.
جنگِ توسعه علیه کُرسی یک آسیبِ کوتاهمدتِ سطحی نیست که بتوان به راحتی آنرا ترمیم کرد. توسعه زیرساختهایِ فرهنگی و ابزاریِ یک جامعه را متحول میکند و اعضایِ آنرا به خود معتاد میکند، به شیوهای که قربانیان به سختی میتوانند شیوههایِ دیگرِ حیاتِ فرهنگی و اقتصادی را به خاطر بیاورند یا تجسم کنند.
من در حوزهٔ مدیریت و مهندسی محیطی تحقیق و تدریس میکنم: چطور میتوان کارآیی سیستمهای شهری و صنعتی را از طریق مطالعهٔ سیستمی، ایجاد پیوندهای موثر بین آنها و مدیریت بهتر پسماندها افزایش داد و ظرفیتها و امکانهای مختلف را ارزیابی نمود؟ در این حوزه سعی میکنم یک عملگرا و ارائهدهندهٔ راهحل باشم. در پسزمینهٔ مطالعاتیام علاقمند به تاریخ، مدرنیت، و شناخت و نقد قطعیتها و اسطورههای معاصر هستم. در این حوزه سعی میکنم ارائهدهندهٔ پرسشهای رادیکال و دشوار باشم. پیش از این، حدود هشت سال در صنایع بینالمللی نفت و گاز در ایران و برخی کشورهای حاشیهٔ خلیجفارس کار کرده بودم.
سلام
کلیت ِحرفتان را قبول دارم ولی به خاطر کرسی نباید کل ِمفهوم ِتوسعه را زیر سوال بود و توسعه را مساوی مصرفگرایی دانست.
همانطور که میدانید در کشورهایی مثل ِکره یا ژاپن هنوز کرسی رایج است؛ البته زیباسازی و راحتسازی شده و مثل ِمبلمان شده تقریبن. کره و ژاپن از ما خیلی توسعهیافتهتر اند
موفق باشید
فکر میکنم نویسنده خیلی عاقلتر از این حرفهاست که صرفاً «به خاطر کرسی، کلّ ِمفهوم ِتوسعه را زیر سوال برده» باشد!؛ بلکه او میگوید کرسی یکی از «ابزارها و رویههایی است که طیِ دورانی نسبتاً طولانی به وجود آمدهاند و متناسب و سازگار با مختصاتِ جغرافیایی و اکولوژیکِ هر منطقه هستند» – همان دانشها و فناوریهای بومی- ولی توسعه با پیچیدن نسخههای یکسان، آنها را به حاشیه رانده یا به وادی فراموشی افکنده است؛ از این جمله میتوان برشمرد: «قنات» در زمینه مدیریت آب، «خاک» به عنوان مصالح، «بادگیر» در زمینه تهویه مطبوع و … بیشمار مثال دیگر در فرهنگها و اقلیمهای گوناگون و متنوّع.
در مورد مفهوم توسعه بسیار هوشمندانه و پژوهشگرانه باید اندیشید چراکه مفهومی بسیار لغزنده و چموش است و امروزه تقریباً هر فضیلت فردی یا اجتماعی را مصداقی از توسعهیافتگی تلقی و تبلیغ کرده و به تاریخ این مفهوم و اهداف ایدئولوگهای آن توجه چندانی نمیکنند! آثار اندیشمندان پساتوسعه از جمله ایلیچ، رهنما، زاکس و … در شناخت بهتر و عمیقتر «توسعه» و سنجیدن ادعاهایش بسیار رهگشاست.- با احترام
توسعه مثل یک حیوون رم کرده میمونه که به هر سمتی ممکنه ما رو بکشونه
مدرنیته چیزی بی شرم تر و بی شعور تر از اونیه که بشه اصلاحش کرد، چزا که به هیچ چیزی جز تمتع مادی پایبند نیست…
به قول شاعر:
جنایتات زیاده، اونقدر که مرگ هم برای تو کمه!
ممنون از مطالب خوب و خاص و البته مورد نیاز و شاهکارتون… من هم اینجام: continuous.ir
[…] در دورِ بعدی”اند؛ در این شرایط است که شاهدِ نابودیِ اَشکالِ سنتیِ زندگی و پشتیبانیِ اقتصادی-اجتماعی-روانیِ جماعتیِ آنها […]