آینهخانه
این مجموعهٔ اشعار ترتیبِ معینی ندارند، اگر چه هر شعر با یک عدد مشخص شده است. این پست شامل اشعار شمارهٔ ۲۱ تا ۲۵ است.
این مجموعهٔ اشعار ترتیبِ معینی ندارند، اگر چه هر شعر با یک عدد مشخص شده است. این پست شامل اشعار شمارهٔ ۲۱ تا ۲۵ است.
این مجموعهٔ اشعار ترتیبِ معینی ندارند، اگر چه هر شعر با یک عدد مشخص شده است. این پست شامل اشعار شمارهٔ ۱۶ تا ۲۰ است.
ایدهٔ این نوشته برگرفته از یادداشتی است که توسط یک مربی شطرنج نوشته شده و در آن سعی کرده رفتار سیاسی دونالد ترامپ را به کمک بازی شطرنج شرح دهد. میتوانید این یادداشت را با نوشتهٔ قبلیام دربارهٔ پدیدهٔ ترامپ مقایسه کنید.
همه میدانیم که پدیدهٔ موسوم به «فرار مغزها از کشور» پدیدهای شوم و ویرانگر است. جامعهای که بخش قابل توجهی از افراد برخوردارش رویاهایشان را در داخل آن جستجو نکنند و برای تحقق زندگی بهتر چشم به آنسوی مرزهایش داشته باشند حتماً بحرانزده است. اما رویکرد مناسب در قبال این پدیده چه میتواند باشد؟ آیا بازگشت مغزها به کشور تحت هر شرایطی خوب است؟
یکی از دلایل ترسناک بودن ترامپ رفتار ظاهراً ناشیانه، مرتجعانه و غیرقابل پیشبینی اوست. شکی نیست که ترامپ واقعاً هم هر سه خصوصیت را نمایندگی میکند. اما او را نمیتوان به آنها تقلیل داد. پدیدهٔ ترامپ به مراتب پیچیدهتر و چند لایهتر است. او بازیگر ماهری است که اکنون به عنوان عالیترین مقام یکی از تأثیرگذارترین کشورهای جهان در حوزههای سیاسی، اقتصادی، نظامی، علمی و فرهنگی ظاهر شده است. در نتیجه مبارزهٔ موثر با او نیازمند دقت نظر و خلاقیت ویژهای است. در اینباره حرف بسیار است، اما به هر حال باید از جایی شروع کرد. این نوشته در این راستاست.
این مجموعهٔ اشعار ترتیبِ معینی ندارند، اگر چه هر شعر با یک عدد مشخص شده است. این پست شامل اشعار شمارهٔ ۱۱ تا ۱۵ است.
این مجموعهٔ اشعار ترتیبِ معینی ندارند، اگر چه عنوانِ هر شعر با یک عدد مشخص شده است. این پست شامل اشعار شمارهٔ ۶ تا ۱۰ است.
این پنج شعرِ کوتاه برگرفته از وقایع و افکارِ اینروزهایم هستند. این مجموعه ترتیبِمعینی ندارد، اگر چه عنوانِ هر شعر با یک عدد مشخص شده است.
در این نوشته دو نوع وسواسِ فکریِ شایع و خطرناک را معرفی میکنم که آنها را وسواسِ فوریت و وسواسِ دوردست نامیدهام.
در جهانِ معاصر فردِ متعلق به توده در دریایِ نُمودها—از یکسو پدیدهها و از سویِ دیگر اسطورههایِ روشنگر—غرق میشود. اما وضعیتِ روشنفکر نیز چندان بهتر از او نیست. تجربهی روشنفکرِ معاصر تلفیقی از ناامیدی از درکِ واقعیت، تسلیم به فنمحوری و ناتوانی در ارتباط و درکِ دیگری است.