دربارهٔ اصالت

آیا نو بودن ارزشمند است؟ در این یادداشت دربارهٔ نو بودن و رابطهٔ آن با اصالت مینویسم.
آیا نو بودن ارزشمند است؟ در این یادداشت دربارهٔ نو بودن و رابطهٔ آن با اصالت مینویسم.
خانم گونیلد استوردالن، فعال محیطی، دوستار درختان و به ویژه فعال در کارزار کاهش مصرف گوشت در جهان است. او گیاهخوار است و به همه توصیه میکند مصرفِ گوشت خود را کاهش دهند و در عوض از غذاهای مبتنی بر حبوبات و میوههای مغزدار استفاده کنند تا آسیب کمتری به محیط زیست برسد. با این حال بسیاری جدیت و صداقت خانم استوردالن را زیر سوال میبرند، چرا که زندگی پرتجمل و پر ریختوپاش او قرابتِ چندانی با توصیههایی که به دیگران میکند ندارد. آن ها به هواپیمای خصوصی او اشاره میکنند و این که او چندین بار در سال به اقصا نقاط جهان سفر میکند. منتقدان، خانم استوردالن را به نفاق و ریاکاری متهم میکنند و میگویند تعهد او به محیطِ زیست صرفاً به زمانی محدود میشود که سر میزِ غذا نشسته و به محضِ صرفِ غذا به زندگی پر مصرف خود که ردپایِ اکولوژیک عظیمی دارد باز میگردد. از نظر آنها چنین زندگی پر ریختوپاشی با موعظههای او دربارهٔ کاهش مصرف گوشت و تلاش برای حفاظت از محیط زیست هماهنگی ندارد. در این یادداشت دربارهٔ این تناقض مینویسم. با اینحال باید انصاف بدهیم که وقتی صحبت از زندگیِ کممصرف و پایا میشود، اغلبِ ما کاملاً صادق و یکرنگ نیستیم، یعنی حرف و عملمان یکی نیست. بنابراین، چطور میتوانیم امثال خانم استوردالن را به ریاکاری متهم کنیم؟ در این یادداشت کوتاه سعی میکنم به پاسخِ این پرسش نزدیک شوم.
یادداشتی کوتاه دربارهٔ سلبریتیها و اینکه چرا واقعیتِ درونی تُنک و بیمایهای دارند.
بار اولی که رُمان برادران کارامازوف را خواندم حدودِ بیست سال پیش بود. دورانی که روی دور رُمان خواندن افتاده بودم و به خصوص با علاقهٔ ویژهای برخی از مهمترین آثار داستایِفسکی را مطالعه کردم. امسال بعد از گذشت سالها دوباره آن را خواندم که از چندین جهت تجربهٔ متفاوتی داشتم که در این یادداشت به آن میپردازم.
آن چه در ذیل میآید بخشهایی انتخابی از سخنان شاهرخ مسکوب در گفتگو با علی بنوعزیزی و علی دهباشی در سال ۱۳۷۳ است که با اندکی ویرایش نقل میکنم.
این نامه توسط ابراهیم گلستان و خطاب به نادر ابراهیمی در تاریخ ۲۱ دسامبر ۱۹۹۱ نوشته شده و اولین بار در کتاب «نامه به سیمین» منتشر گردیده است. متن حاوی ارجاعات متعدد و بعضاً دشواری است که پس از مراجعه به منابع مختلف در اینترنت به صورت کوتاه در پانویس معرفی کردهام. در برخی قسمتهای متن علامت «…» میبینید به این معنا که در آن جا جملاتی از متن حذف شدهاند. این حذفها کار من نیست و من متن را همانطور که در دسترسم بود و با اضافه کردن پانویس و ویرایش ظاهری برای دسترسی سادهتر خودم بازنشر کردهام.
اینجا و آنجا زیاد میشنویم که «این عقیدهٔ من است» یا باید به «عقاید افراد احترام گذاشت». اما اجازه دهید کمی دربارهٔ این مفهوم مهم به نام «عقیده» که افراد مجاز به داشتنش هستند و باید به آن احترام گذاشت حرف بزنیم. آیا هر ایده، روایت، قیاس یا قضاوتی که به ذهن افراد خطور میکند را میتوان «عقیده» تلقی کرد؟ پاسخ من به این سوال «خیر» است.
آیا میتوان خانهٔ ایرانیِ مولد را مجدداً و به شکلی که با مقتضیات امروزی هماهنگ باشد احیا نمود؟ به نظر من این پرسشی کلیدی است که امروز اهمیت آن به اندازهٔ کافی آشکار نیست، ولی در سالها و دهههای آتی که فشارهای زیستمحیطی و اقتصادی عیانتر و جدیتر خواهند شد با جدیت بیشتری مطرح خواهد شد.
شاید بهترین شطرنجبازان امروز، از لحاظ «توانایی برنده شدن در بازی» قابل مقایسه با بهترین بازیکنان قرن بیستم باشند، اما به نظر میرسد مهارتهایشان در بازیسازی و ارائهٔ بازیهای جسورانه، خلاق و کامل چیزی بزرگ کم دارد. آنها قهرمان جهان میشوند اما بازیهایشان نه درخششِ بازیهای کلاسیک را دارد و نه بهترین بازی ممکن در جهان امروز است (کامپیوترها به مراتب بهتر هستند).
اِلزِویر از بزرگترین ناشرین مقالهها و کتابهای علمی و دانشگاهی در جهان به شمار میرود. اما رویکردِ آن به کسبوکارِ نشرِ علمی به گونهای است که صدای انواع شخصیتهای حقیقی و حقوقی را در آورده و کار به جایی رسیده که برخی دولتها نظیر سوئد و آلمان نیز از ادامهٔ همکاری با آن سرباز میزنند.