سه شرطِ کلیدیِ توسعه
سه شرطِ اساسیِ توسعه عبارتند از: کارآیی، همسازی و کفایت.
سه شرطِ اساسیِ توسعه عبارتند از: کارآیی، همسازی و کفایت.
در یادداشتِ قبلی توضیح دادم که توسعه، به معنایِ مرسومِ آن، در تعارضِ ساختاری با عدالت است. به این معنا که این نوع توسعه را «نمیتوان» در سراسرِ جهان و برایِ همهی ساکنانِ زمین گسترش داد. مطابقِ محکِ اخلاقیِ کانت، آنچه که به وضوح قابلِ تعمیم به همهی جهان نباشد غیرِاخلاقی است. اما آیا میتوان راهی اخلاقی…
چالش بزرگ توسعه این است که نمیتواند در سراسر جهان گسترش یابد، در نتیجه اصرار بر توسعه به معنای کنارگذاشتن ایدهی عدالت است.
چه اروپا در قرن نوزدهم به قدرتی جهانی تبدیل شد، در حالی که کشوری نظیر چین که تا اواسط قرن هیجدهم وضعیتی شبیه کشورهای پیشرفتهی اروپایی داشت چنین نشد؟
همهی ما با داستانِ چوپانِ دروغگو آشنا هستیم. روایتِ چوپانی که چندین بار به دروغ فریادِ «گرگ آمد!» سرداد و مردمانِ کمکرسان را نسبت به صداقتش چنان بدبین کرد که عاقبت وقتی گرگها واقعاً آمدند کسی به امدادش نشتافت و گرگها گوسفندهایِ مردم را تکه پاره کردند. نیتِ اصلیِ این داستان ترویجِ صداقت و راستگویی است. اما توجه داشته باشید که میتوان داستان را به گونهای دیگر نیز تصور کرد: در این یادداشت به آنچه این داستان به ما نمیآموزد میپردازم.
استفان هاوکینگ میگوید بشر برایِ نجاتِ خود از خطر خودساختهی انقراض، باید به فضا سفر کند و سیارههای دیگر را استعمار کند. شاید او نمیداند که ما قرار است رویِ زمین باقی بمانیم و آیندهمان همینجا رویِ زمین، و نه در آسمان، رقم خواهد خورد؟
روزی که زادن به کاریِ ترسناک تبدیل شود چگونه روزی است؟
انسانِ تکداستانی به این متعقد است که همهی مشاهداتِ خود را باید توسطِ الگویِ اخلاقیِ یا نظریِ یک داستان توصیف کند. او برایِ همهی مشکلات یک نسخه تجویز میکند.
سوگواری، یادآوری است؛ یک یادآوریِ ویژه. یادآوریِ نه آنچه که صرفاً بوده است، بلکه آنچه که از دست رفته ولی میتوانسته هنوز باشد. غایبی که میتوانست حاضر باشد؛ اما زنجیرهای از رویدادهایِ تراژیک او را به غایب تبدیل کردند. سوگواری به معنایِ در اندوهِ آنچه که تغییر کرده یا از دست رفته نشستن نیست. خیلی…
چرا انسان ابزار میسازد؟ فلسفهی ابزار یا تکنولوژی چیست؟ نگاهِ غالب در فلسفهی غرب این است که انسان به واسطهی ابزارسازی در جستجوی سلطه بر طبیعت است. با اینحال، این تنها نگاهِ فلسفییی نیست که نسبت به ابزارسازیِ انسان وجود داشته است. برایِ شناختِ این دیدگاه، باید به قرن دوازدهم و فیلسفوفی به نام هیوی سنت ویکتور برویم.